«کُنت دراکولا» (هامیلتن) مجبور به مهاجرت به نیویورک است، زیرا کمیساریای خلق میخواهد قصر او در ترانسیلوانیا را به ورزشگاه تبدیل کند. «دراکولا» با دیدن عکس مانکنی بهنام «سیندی سوندهایم» (سینت جیمز) روی جلد مجلهای، دلباخته او میشود و خیلی زود نوکرش، «رنفیلد» (جانسن) ترتیب ملاقاتش را با «سیندی» میدهد و کمکش میکند تا از بانک خون «غذا» تهیه کنند. «سیندی» که تحت تأثیر شخصیت «دراکولا» قرار گرفته، با او میرود و «دراکولا» با اولین گاز میفهمد که عشق بزرگش را پیدا کرده است. «سیندی» که زندگی بیبندوباری داشته، از اضطراب همسر و مادر شدن پیش روانپزشکی بهنام «جف رُزنبرگ» (بنجامین) رفته و...
سارقان آثار هنری یک هواپیمای 747 را می ربایند، به مه برخورد کرده و به اقیانوس سقوط می کنند و آنها و مسافران زیر صد فوت آب گرفتار می شوند ...
داستان فیلم در مورد گروهی از دانشمندان است که در مورد یک ویروس بیگانه تحقیق می کنند و سعی دارند جلوی پخش شدن آن در کره ی زمین را بگیرند...
دو موتور سوار به نام های «وایات» (فاندا) و «بیلی» (هاپر)، به مقصد نیو اولیانز به جاده می زنند. آن دو شب ها در چادر می خوابند و ماری جوانا می کشند و روزها به راه شان ادامه می دهند...
داستان سریال در مورد مردم عادی می باشد که ناگهان در خود به قدرت فوق العاده و غیر طبیعی پی میبرند.داستان به طور معمول با یک پیچ و تاب و کنایه دار همراه است .
فیلم سرنوشت یک سرباز آلمانی و دو آمریکایی در دوران جنگ جهانی دوم را روایت می کند. افسر آلمانی "کریستین دیستل" روز به روز بیشتر از جنگ خسته می شود. "نوا آکرمن" آمریکایی یهودی با یهودستیزی در خانه روبروست و ارتش "مایکل وایتکر" را از یک مرد خوشگذران به قهرمان تبدیل می کند...