با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«هنری روث» (آدام سندلر) مردی است که از تعهد داشتن نسبت به یک زن می ترسد، تا اینکه دختری جذاب به نام «لوسی» را می بیند. آنها با هم بیشتر آشنا می شوند و هنری از این که دختر رویاهیش را پیدا کرده خوشحال است، تا اینکه درمیابد لوسی حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و فردای آن روز دیگر هنری را به یاد نمی آورد.
با زیرنویس چسبیده
«ديو بازنيک» (سندلر) تاجر خونسرد و آرامي است که پس از يک سلسله سوء تفاهم هاي غريب محکوم مي شود که يک دوره ي روان درماني «مهار کردن خشم» را بگذراند. ديري نگذشته که «ديو» خود را با «دکتر بادي رايدل» (نيکلسن)، روان درمان گري معروف رودررو مي بيند...
“داوی استون” یک الکلی با سابقه کیفری و محکوم به مرگ است که فعلاً تحت نظارت پلیس در خانه سالمندان به خدمات اجتماعی محکوم شده است. "داوی" در آنجا با تلاش برای اصلاح و ترک عادات بد خود به دنبال رهایی از حکمش است و..
یکی از غول های رسانه ای از دنیا می رود و دارایی او به یکی از خویشان دورش، «لانگ فلودیدز» (سندلر)می رسد. اما «لانگ فو» جوانی ساده دل، شوخ و شنگ و مقداری خل و چل است که از شهر کوچکی می آید و حالا در نیویورک می خواهد به سبک خودش، کارهای بزرگی صورت بدهد.
دانشجوی تازه وارد "استیو کارب" به همراه چند تا از همخوابگاهیهاش یکی از عجیب ترین اتفاقات زندگیشون رو تجربه میکنند.از شانس بد "استیو" پدرش که تنهاست و تازه طلاق گرفته هم توی این اتفاق همراهشونه...
با زیرنویس چسبیده
وقتي شيطان (کايتل) تصميم مي گيرد ده هزار سال ديگر سرپرست خانواده باقي بماند، يکي از پسرهايش به نام «ايدريان» (ايفانز) خشمگين مي شود و جهنم را ترک مي کند و به نيويورک مي رود. در آن جا او به اتفاق برادر ديگرش «کاسيوس» (ليستر جونير)، سعي مي کنند ترتيبي بدهند تا پدرشان را از کار برکنار کنند. شيطان نيز برادر سوم، «نيکي»(سندلر) را مي فرستد تا «کاسيوس» و «ايدريان» را به خانه بازگرداند...
با زیرنویس چسبیده
مردی بدشانس کارش تمیز کردن آکواریوم می باشد. روزی او برای نگهداری از ماهی گران قیمت یک رقاص مرد به خانه ی او می رود و طی ماجراهایی با این رقاص اشتباه گرفته می شود...
این سریال برنامه تلویزیونی درباره ی دو گروه از نوجونان است که با مشکلاتشون تو مدرسه در دهه ی هشتاد مواجه می شوند…
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«ساني کوفکس» (سندلر)، مجردي سي ساله و بي فکر و خيال است که هرگز زير بار مسئوليت هاي بزرگ سالي نرفته است. اما وقتي متوجه مي شود اگر زودتر وارد گود نشود تا آخر عمرش تنها خواهد ماند، براي آن که به محبوبه اش نشان دهد مي تواند با مسئوليت هاي بزرگ سالي دست و پنجه نرم کند، پسر بچه ي پنج ساله اي به نام «جوليان» را به فرزندخواندگي قبول مي کند...
این فیلم داستان یک روزنامه نگار است که به دستور سر دبیر روزنامه ای که در آن فعالیت میکند به دبیرستان قدیمی اش میرود...