سریال لروی جترو گیبس جوان را دنبال می کند که او کار خود را به عنوان بخشی از سرویس تحقیقاتی نیروی دریایی در کمپ پندلتون شروع می کند.
مکس پزشک جدید یک کشتی تفریحی لوکس است که در آن تیم پزشکی کوچک اما قدرتمند در بحرانهای پزشکی منحصربهفرد و یکدیگر، کیلومترها دورتر از ساحل حرکت میکنند.
داستان سریال حول شخصیت زن ساختار شکن جوان و آنارشیستی به نام Sophia متمرکز شده است که پی به علاقه و استعداد خود در صنعت فروش لباس می برد و با راه اندازی کسب و کاری اینترنتی تبدیل به یک تاجر متفاوت و بسیار موفق می گردد. اما او همان طور که به ادامه مسیر موفق خود در راه ساخت امپراتوری خرده فروشی لباس و مد ادامه می دهد با دشواری ها و ارزش های زندگی مستقل که در آن باید خود شخص رییس خود باشد، روبرو میشود...
داستان سریال بر زندگی گروهی از ورزشکاران حرفه ای ورزش فوتبال و روابط شخصی-اجتماعی و چالش های در اوج ماندن در این شغل متمرکز شده است. در این میان اسپنسر استراسمور (دواین جانسون) که در گذشته از چهره های مطرح و شناخته شده این رشته بوده است در تلاش است با استفاده از روابط گذشته خود و با نزدیک شدن به ستاره های کنونی فوتبال برای خود شغل جدیدی دست و پا کند.
باری دیگر در نقش قدیمی اش بنام مامور Phil Coulson حضور خواهد داشت و وی افرادی را از سراسر جهان برای حضور در گروهی ویژه بنام S.H.I.E.L.D جمع اوری می کند . این گروه در مورد نیرو های ناشناس ، تاریک و فراطبیعی تحقیق می کند و همچنین از مردم عادی در برابر غیر عادی ها حفاظت می کند . گروه ماموران Phil Coulson شامل افرادی مانند مامور Grant Ward بطور ویژه اموزش دیده در زمینه های جاسوسی و رزمی ، مامور Melinda May خلبان متخصص و هنرمند رزمی ، مامور Leo Fitz یک مهندس به تمام معنا و در اخر مامور Jemma Simmons یک نابغه در زمینه های شیمی و زیست شناسی ، می باشند . در این گروه نابغه ها و بهترین ها یه همکار جدید نیز بنام Skye هم حضور دارد که وظیفه ی هکری و مدیریت کامپیوتر ها را برعهده دارد...
با زیرنویس چسبیده
در اثر فشار زندگی و در گیری با عشق و کار در منهتن، میراندا به همراه شارلوت و سامانتا تصمیم می گیرند به ابوظبی امارات سفر کنند که در آنجا مشاهده می کنند همسر سابق سامانتا در حال تهیه فیلمی جدید است...
بوریس یک پیرمرد غرغروی نیویورکی تحصیل کرده و فیزیک خوانده است که دارای صراحت لهجه ی وحشتناکی است و مدام با فلسفه و سفسطه از همه چیز ایراد می گیرد. او پس از جدایی از همسرش، یک شب دختر نوجوانی را ملاقات می کند که از خانه فرار کرده و به نیویورک آمده است، به او اجازه میدهد تا در خانه اش زندگی کند. در طی همخانگی اشان، بوریس تجارب و نظریه هایش در مورد تمام مسائل زندگی را به دختر آموزش می دهد و بعد از مدتی با هم ازدواج می کنند...