با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
یک نگهبان به نام ریچارد جول که جان هزاران نفر را از انفجار بمب در المپیک سال 1996 نجات داده بود، به عنوان قهرمان معرفی می شود اما خیلی زود مشخص می شود که حقیقت متفاوت است و...
هر قسمت از این سریال گلچینی از داستان های سرگرم کننده و ترسناک را روایت می کند، که هر قسمت توسط یک کارگردان متفاوت ساخته شده است …
داستان دو خاندان بسیار ثروتمند آمریکایی را روایت میکند که برای احاطه بر آینده خود و کنترل فرزندانشان در ستیز هستند…
با زیرنویس چسبیده
سفر خانوادهی هفلی برای شرکت در جشن تولد 90 سالگیِ Meemaw به لطف نقشه های "گِرگ"، پسر این خانواده به هم میریزد، او برنامه دارد تا در یک کنفرانس بازی های ویدیویی شرکت کند...
با زیرنویس چسبیده
داستان در مورد خانواده ی Watsons می باشد که به یک سفر جاده ای میروند و در طی سفر با اخلاقیات یکدیگر بیشتر آشنا میشوند و از تجربیات یکدیگر استفاده میکنند که چه کاری درست است و چه کاری غلط…
با زیرنویس چسبیده
«آنا نیکول اسمیت» مادری مطلقه در تگزاس بود که تبدیل به معروف ترین سوپرمدل جهان شد، اما این زن برای شهرتش بهایی را پرداخت کرد که...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
موجودات فضایی به زمین حمله کرده اند و آن را به تسخیر خود در آورده اند. اکنون نگاه تمام جهان به سربازان آمریکایی است...
«ریک» یک افسر پلیس است که بعد از گلوله خوردن در حین ماموریت، چندین ماه در بیمارستان بیهوش بوده است. وقتی که او بیدار می شود، می فهمد که دنیای اطرافش توسط زامبی ها (مرده های متحرک) تسخیر شده است، و به نظر میرسد که او تنها شخص زنده است. او برای پیدا کردن خانواده اش به شهر آتلانتا می رود، و در آنجا به گروهی از بازمانده ها بر می خورد که در خارج از شهر ساکن شده اند. همسرش «لوری» و پسرش «کارل» و همینطور بهترین دوستش، «شین» در میان بازمانده ها هستند. اکنون او بهمراه دیگر بازمانده ها باید در دنیایی که پر از مرده های متحرک است، راهی برای زنده ماندن پیدا کنند...
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...