«برت ماوريک» (گيبسن)، قمار باز حرفه اي به دنبال به دست آوردن سه هزار دلاري است که براي تکميل بيست و پنج هزار وروديه ي مسابقات قهرماني پوکر «تري ريورز» لازم دارد. در شهر کريستال ريور، «برت» با «آنابل برانسفورد» (فاستر)، زن ماجراجو و قمارباز آشنا مي شود. او در اين شهر پولي به دست نمي آورد پس هم راه «آنابل» سوار دليجاني مي شود که «مارشال زين کوپر» (گارنر) نيز مسافر آن است...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
تبهکاري به نام «کوآلن» (ليتگو) و هم دستانش، هواپيمايي حامل ميليون ها دلار اسکناس را مي ربايند و محموله ي گرانبها را به هواپيماي ديگري منتقل مي کنند. اما هواپيماي دوم آسيب مي بيند و با چمدان هاي حامل اسکناس ها در کوهستان راکي سقوط مي کند. «گيب واکر» (استالون) و دوستش، «هال تاکر» (روکر) از گروه نجات کوهنوردان پيام کمک تبهکاران را دريافت مي کنند و به کمکشان مي شتابند اما تبهکاران آن دو را گروگان مي گيرند تا چمدان ها را به دست بياورند...
دو پلیس تگزاسی به صورت مخفیانه وارد گروه قاچاقچیان مواد مخدر می شوند تا یک قاچاقچی بزرگ را دستگیر کنند، اما خود درگیر مواد مخدر شده و ماموریت خود را به خطر می اندازند...
زنی معتقد است با همسر آینده خود آشنا شده است، زیرا او را در رویاهای خود دیده است. آنها به سرعت با هم ازدواج کرده و به خانه مرد در شهر بازمی گردند. زن بر روی هر کسی که می بیند تاثیر عمیقی گذاشته و او را در زندگی و عشق خود راهنمایی می کند...
فیلم در مورد گروهی از معتادان به مواد مخدر در سال ۱۹۷۰ است که طی سفر جاده ای که دارند سر راهشان به داروخانه ها دستبرد می زنند...
وقتی "برایان" متوجه می شود که فروشگاهی که در آن کار می کند همراه دارو اسلحه نیز به ویتنام ارسال می کند برادر ناتنی اش به قتل می رسد.پلیس تصور می کند که او دست به خودکشی زده اما "برایان" که واقعیت را می داند خود تصمیم به تحقیق می گیرد...
دو فرد که قدرت های ذهنی ماورا الطبیعی دارند برای پیدا کردن یک شهر گمشده ی اینکایی، واقع در کوه های اکوادور، استخدام شده اند. گفته می شود که این شهر گنج عظیمی را در خود مخفی کرده است...
"رونالد میلر" از تنهایی و گوشه گیری خسته شده و با یکی از محبوبترین دختران مدرسه قراری می گذارد تا او را وارد گروه بچه های دیگر کند و آن دختر نیز در ازای دریافت هزار دلار می پذیرد یک ماه نقش دوست دختر "رونالد" را بازی کند...
با زیرنویس چسبیده
ماجرا از آنجا آغاز میشود که فریس، برای نهمین روز از ترم جدید تصمیم میگیرد که به مدرسه نرفته و در شهر شیکاگو به همراه دوستانش گردش کند...