مستندی که بصورت اختصاصی به سینمای آمریکا پرداخته و آن را یک گنجینهی ملی برای آمریکا می داند و همچنین می تواند تجربیات و عقاید خود را با سینما به گوش مردم دنیا برساند...
» اسمايلر گروگان « ( دورانته) با ماشين از بالاى صخره اى سقوط می كند و سرنشينان چهار اتومبيل شاهد اين تصادفاند. » اسمايلر « پيش از مرگ به آنان می گويد كه 350 هزار دلار از پولهاى مسروقه اش را زير « W بزرگ « پارك ايالتى ساحل سانتا رزيتا پنهان كرده است. حالا چهار اتومبيل به طور جداگانه به طرف سانتا رزيتا به راه می افتند...
متهمان "جان جکسون" و "نوا کالن" از یکدیگر متنفر هستند. پس از اینکه اتومبیل زندان دچار سانحه می شود، آنها فرار می کنند. در حالیکه به یکدیگر بسته شده اند آنها باید به یکدیگر کنار بیایند. وقتی خود را آزاد می کنند دشمنیشان تبدیل به دوستی و احترام می شود...
"فرانک هریس" کارمند هتلی در شیکاگو آرزو دارد تبدیل به یک گاوچران شود.وقتی توسط پدر زنی که دوست دارد فریب می خورد،به گروه "تام ریس" پیوسته و شانس آن را بدست می آورد که به رویاش برسد...
« دكتر بنل » ( مكارتى ) پس از سفرى كوتاه ، به شهر كوچك محل زندگىاش بازمى گردد و پيله هاى عظيمى كه موجوداتى انسان نما از آنان خارج مى شوند ، او را متوجه اين نكته مى كند كه « بدل »های فضایی جايگزين انسانهاى واقعى شدهاند...
"مت دورکس" گله داری بزرگ به یک کارخانه ذوب مس که آبهایش را آلوده می کند حمله کرده و سپس دارائیهایش را بین پسرانش تقسیم می کند.یکی از پسرانش به نام "جو" مسئولیت حمله را پذیرفته و سه سال به زندان فرستاده می شود."مت" بر اثر حمله ای قلبی از دنیا رفته و "جو" تصمیم به انتقام می گیرد...
یک دایناسور بی رحم به وسیله آزمایش اتمی بیدار می شود و از ناحیه شمال اقیانوس اطلس خودش را به نیویورک می رساند و در آنجا باعث آشوب و ویرانی می شود...
با زیرنویس چسبیده
در سال ۱۹۲۷، «دان لاکوود» و «لینا لامونت» یک زوج مشهور هنری هستند. اما لینا عشق روی صحنه را با عشق واقعی اشتباه می گیرد. دان همراه شریک قدیمی خود «کاسمو»، تلاش زیادی کرده تا به جایی که امروز در آن قرار دارد برسد. دان آهنگ های زیبایی را در جدیدترین فیلم خود و لینا می خواند. اما با وجود تلاش های بسیار لینا، باز هم صدای کس دیگری را روی او می گذارند. «کتی سلدن» به عنوان یک بازیگر بلندپرواز وارد صحنه می شود و دان حین کار با او در فیلم، عاشق او می شود...
پس از سالهای تعقیب و گریز، معاون دادستان "مارتین فرگوسن" پرونده خوبی علیه "آلبرت مندوزا" آماده کرده است. "مندوزا" در زندان است و دست راست او "جوزپ ریکو" قصد دارد علیه او شهادت بدهد. اما "ریکو" کشته شده و "فرگوسن" مجبور است همه چیز را از نو شروع کند...