این مستند در مورد ستاره سابق هالیوود، مریلین مونرو می باشد که با جمع آوری مصاحبه ها و بعضی نوارهای صوتی بجا مانده از او ساخته شده است...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
قرن چهاردهم. « شاه استفان » و همسرش صاحب دخترى مى شوند. پرى شيطان صفتى از اين كه به جشن تولد نو رسيده دعوت نشده به خشم مى آيد و شاهزاده خانم را طلسم مى كند كه در شانزدهسالگى بر اثر لمس سوزن نخريسى جوان مرگ شود. اما يك پرى خوش قلب مقدر مى كند كه شاهزاده خانم در صورت تماس با سوزن به خواب عميقى فرو برود و تنها با بوسه ى محبوب به زندگى بازگردد...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
سگ اسپانيول ، « بانر » با دوستانش ، « جارك » ( سگ شكارى اسكاتلندى ) و « تراستى » ( سگ تازى فاقد بويايى ) در محله ى اعيانى شهر زندگى خوشى دارد . تا اين كه صاحبان « بانر » به سفرى مى روند و او از خانه رانده مى شود . حالا در مناطق غريبه ى شهر ، « ولگرد » ، سگ بى اصل و نسب به كمكش مى آيد...
با زیرنویس چسبیده
دو دوست، يكى با موهاى خرمايى، « دوروتى » ( راسل ) و ديگرى بلوند، « لورلاى » ( مونرو )، در دو مسير كاملا متفاوت سرنوشت خويش را مى جويند...
پس از اینکه یک مرد بازیگر جاه طلب خود را وارد زندگی نمایشنامه نویسی سالخورده و ثروتمند کرده و با او ازدواج می کند، به همراه معشوقه اش نقشه قتل زن ثروتمند را طراحی می کنند...
یک بیوه ساده لوح نوزده ساله پس از فرستاده شدن به یک زندان و برخورد با تبهکاران خطرناک و نگهبانان بیمار،دچار تغییر شده و به زنی دیگر تبدیل می شود...
"استنلی بنکس" پدر مغرور "کی" روز ازدواج او را به یاد می آورد.آن روز با اعلام نامزدی او شروع شد و مشکلات و غافلگیریهای این ازدواج در فیلم به تصویر کشیده می شود...
در قرن پانزدهم فرانسه پس از نزدیک به صد سال جنگ با انگلستان شکست خورده و به یک ویرانه تبدیل می شود. "ژاندارک" دختر چهارده ساله کشاورز ادعا می کند زمزمه هایی از بهشت شنیده مبنی بر اینکه او هدایت ارتش خدا را بر عهده بگیرد و "چارلز هفتم" را به عنوان پادشاه فرانسه برگزیند...
استن کارلیسل جاه طلب به عنوان دستیار برای روانکاوی به نام زینا کرامبین که با پیت الکلی ازدواج کرده کار می کند.این زوج روش مخصوصی را ابداع کرده تا ادعا کنند می توانند ذهن دیگران را بخوانند.برنامه آنها تا زمانی که پیت به الکل روی آورد موفقیتهای زیادی بدست آروده بود.استن قصد دارد روش آنها را یاد گرفته و کارناول را به عنوان یک روانکاو موفق ترک کند اما...
"نیک بیانکو" هنگام سرقت جواهرات دستگیر می شود و برخلاف اصرار دادستان،از لو دادن همدستانش امتناع کرده و به زندان می رود.وقتی متوجه می شود همسر افسرده اش دست به خودکشی زده دوستان قدیمی اش را لو داده و عفو مشروط می گیرد.او دوباره ازدواج کرده،کار جدیدی پیدا می کند و یک زندگی شاد را آغاز می کند...