« جو ويلر » ( تريسى ) هنگام بازگشت به زادگاهش به اشتباه به اتهام آدمربايى دستگير و در زندان شهرى كوچك زندانى مىشود. شواهد و شايعات عليه او ، مردم را ترغيب مىكند تا به زندان حمله كنند و آن را آتش بزنند.
در سالن نمایش یک هتل مجلل،کارگردانی به نام "نیکولف" نمایشی را برای پرداخت هزینه های خود آماده می کند."خانم پرنتیس" که از نمایش پشتیبانی می کند،دوست دارد دخترش "آن" با میلیونری به نام "تی موزلی" ازدواج کند اما "آن" عاشق "دیک کرتیس" است...