پسر جوانی از خانوادهای ثروتمند، در شب کریسمس، هدایای کریسمس را از ثروتمندان میدزدد و به مردم فقیر استکهلم میدهد تا آنها نیز از کریسمس لذت ببرند...
سوفیا کار جدیدی را برعهده میگیرد که باید یک خانه قدیمی را مدرنیزه کند، جایی که با تکنیسین آیتی به نام مکس ملاقات میکند و یک بازی غیرقابل پیشبینی بین آنها شروع میشود. در آغاز همه چیز عادی پیش میرود اما وقتی که بازی ادامه پیدا میکند، عواقبش کمی فراتر از حد انتظار پیش میرود.