سیتا نوجوانی بود که شاهد مرگ والدینش بر اثر یک بمبگذاری انتحاری به نام دین شد. او پس از آن زندگی خود را وقف پیدا کردن شرورترین فرد کرد و تصمیم گرفت که وقتی آن فرد بمیرد، خودش را نیز با او دفن کند تا ثابت کند عذابی که دین برای قبر وعده میدهد وجود ندارد و بنابراین دین حقیقت ندارد. اما عواقب وخیمی برای کسانی که باور ندارند در انتظار است.
در خلال صعود از کوه، رانا گم میشود، اما به شکلی معجزهآسا به خانه بازمیگردد. این بازگشت، باعث درگیری عقیدتی بین باور مادر به زندهبودن رانا و خرافات خاندانِ پدرسالار میشود....