دانلود فیلمهای جان فوکر(John Forker)

داستان فیلم درباره‌ی یک مرد جوان گوشه‌گیر به نام جیمز است که به یک برنامه کودک تحت عنوان خرس بریگزبی وابستگی شدید پیدا کرده است. اما هنگامی که این برنامه کودک به طور ناگهانی پایان می‌یابد ، زندگی جیمز برای همیشه دچار تغییر و تحول می‌شود و…

فیلم داستان یک مامور پلیس را روایت می‌کند که قصد دارد به کمک یک مرد محلی متخصص در پیدا کردن رد افراد ، پرونده‌ی یک قتل که در سرزمین‌های بومی سرخپوستان اتفاق افتاده است را به سرانجام برساند...

کلانتر جدید یک شهر کوچک در امتداد مرز آمریکا و مکزیک، در یک معامله مواد مخدر کارتل دخالت میکند که این عمل هزینه سنگینی برایش در بر دارد...

راس، پنی و کرش سه جوان از طایفه های متفاوت هستند که عازم یک سفر جاده ای میشوند تا به یک کنسرت بزرگ بروند. آنها در طول سفرشان با پیچ خم های بسیاری مواجه می شوند که...

جک اِستون برای گرفتن انتقام مرگ خانواده اش از یک خلافکار روسی به نام بَلام که در زندان به سر می برد، تصمیم می گیرد به سرقت از یک بانک بپردازد تا وی را دستگیر کرده و در همان زندانی که بَلام حظور دارد، او را نیز زندانی کنند...

داستان سریال درباره یک زوج جوان به نامهای بیلی و کدی می باشد که برای دنبال کردن زندگی رویایی‌شان به شهر Bakken در داکوتای شمالی نقل مکان می کنند. استخراج نفت توسط کمپانی بریجز جان تازه ای به شهر داده و بیلی هم به دنبال فرصتی است تا به کمپانی بریجز ملحق شود. اما سرمایه دار بی رحم کمپانی "هاپ بریگز" آنها را مجبور می کند که از هرچیزی که دارند مایه بگذارند، حتی ازدواجشان.

چارلی فرزند معتادِ یک سیاست مدار است که از کمپ ترک اعتیاد جوانان فرار میکند. اما زمانی که به خانه می آید والدینش او را مجبور میکنند به کمپ ترک اعتیاد بزرگسالان برود. در آنجا او با یک دختر بیمار بنام اوا آشنا می شود. عشق به اوا انگیزه‌ای برای ترک اعتیاد چارلی می شود و...

 یک پروفسور و باستان شناس که زندگی سختی را داشته. راهی را آغاز میکند تا حقایقی را کشف کند...

«پل کرو» (سندلر) را که در گذشته بازيکن حرفه اي فوتبال امريکايي بوده به خاطر يک حادثه ي خطرناک رانندگي بازداشت مي کنند و به زندان آلن ويل مي فرستند که زندانبانش، «هيزن» (کرامول) نيز از کشته مرده هاي فوتبال امريکايي است. «هيزن» به «کرو» پيشنهاد مي کند که تيمي با زنداني ها تشکيل دهد که مقابل نگهبان ها بازي کنند…

وقتي شيطان (کايتل) تصميم مي گيرد ده هزار سال ديگر سرپرست خانواده باقي بماند، يکي از پسرهايش به نام «ايدريان» (ايفانز) خشمگين مي شود و جهنم را ترک مي کند و به نيويورک مي رود. در آن جا او به اتفاق برادر ديگرش «کاسيوس» (ليستر جونير)، سعي مي کنند ترتيبي بدهند تا پدرشان را از کار برکنار کنند. شيطان نيز برادر سوم، «نيکي»(سندلر) را مي فرستد تا «کاسيوس» و «ايدريان» را به خانه بازگرداند...