پسر جوانی که پدرش را نمی شناسد، به دوست سابق مادرش دروغ می گوید که پدرش است تا احساس امنیت و کامل بودن کند...
لهمبر در زندگی عادی دروغ میگوید و به دروغگو تبدیل میشود. پدرش که از فعالیتهای شیطنت آمیز او خسته شده است، تصمیم میگیرد او را به لندن بفرستد. او عاشق جینی میشود. بالاخره بعد از اینکه جینی او را ترک میکند، تصمیم میگیرد به یک مرد عاقل تبدیل شود...