ماریا و رالف گیر کرده اند. در کارهای روزمره، شغل و زندگی عاشقانه شان. اگر یک مشکل کوچک نبود، این دو مجرد برای یکدیگر عالی بودند: با وجود زندگی در یک شهر کوچک، آنها هرگز ملاقات نکرده اند.
آلبرت دزیدریو، مردی فروتن است، تصمیم می گیرد رمان نویسی را برای نوشتن خاطراتش استخدام کند. اما داستان عشق شگفت انگیزی که آلبرت در دهه 70 با سولانژ به اشتراک گذاشته بود، اعترافات یک زوج قاتل زنجیره ای است.