داستان اصلی این مجموعه تلویزیونی پیرامون زندگی چند دانشجوی پزشکی است که برای ادامه تحصیل و کسب تخصص جراحی به بیمارستان Grace شهر سیاتل ایالت واشینگتن آمریکا وارد میشوند. شخصیت اصلی داستان که در ضمن راوی داستان نیز هست، دختری به نام Meredith Grey است. عنوان سریال به تناسب نام این شخصیت انتخاب شده، اگر چه شباهت ظریفی با عنوان کتاب آناتومی گری (منبع مشهور علم آناتومی) دارد…
راجع به مردی است که در ماه عسل متوجه می شود که زنش با یک مربی غواصی رابطه دارد او نمی تواند این را تحمل کند برای همین ماه عسل را فراموش می کند و به محل زندگی خود بر می گردد در این بین او پالی دوست دوران بچگی خود را ملاقات می کند...
تیمی متشکل از افراد حرفه ای و متخصص مسئول تحقیق و بررسی پرونده های جنایی می شوند که در این میان با حوداث و اتفاقات هیجانی و خطرناک مواجه می شوند...
با زیرنویس چسبیده
«بروس نولان» (کري) خبرنگاري تلويزيوني در يکي از آن روزهاي پر از بدبياري اش، از کوره در مي رود و به خداوند به خاطر آن که روزگارش را چنين پر مصيبت ساخته، گله مي کند. اما در کمال شگفتي خداوند بر او ظاهر مي شود و اين فرصت را در اختيارش گذاشته مي شود که دريابد خداوند چه مسئوليت هاي عظيمي به عهده دارد.
سریال درباره خانواده جیم هست که خود جیم شخصیت کمدی و تنبل و بیخیالی داره و همه چیزو راحت میگیره و برعکس اون زنش آدمی مسئولیت پذیره که جیم خیلی سر این زنش رو مسخره میکنه. خواهر و برادر زن جیم هم از جیم میخوان همش آتو بگیرن و ضایعش کنند ولی جیم باز مسخره شون میکنه...سه فرزند جیم هم در کمدی داستان بسیار تاثیر گذارن...
کندی من بازگشته است و در تلاش است تا نوادگان خود که یک هنرمند است را متقاعد کند که به او بپیوندند...
با زیرنویس چسبیده
پيتسبرگ. «فرانکي پيچ»، آرايش گري بيست و خرده اي ساله، اعتقادات مذهبي قرص و محکمي ندارد تا آن که اتفاقات عجيبي برايش رخ مي دهند و رفته رفته همان علايم «استيگماتا» جراحت هايي بر روي دست و پا و پهلو، هم چون مسيح بر بالاي صليب بر بدنش ظاهر مي شوند...
این سریال درباره سه خواهر است که دارای نیروهال جادویی هستن و با استفاده از نیروهای فوق العاده خود به جنگ با نیروهای شیطانی و پلیدی می پردازند...
با دوبله فارسی
«جان دوليتل» در خردسالي (اسميت) قادر است با حيوانات صحبت کند اما پدرش مخالف اين کار است و «جان» استعداد يگانه اش را به فراموشي مي سپارد. سال ها مي گذرد و «جان» (مورفي) پزشک موفقي مي شود. او روزي سگي را زير مي گيرد و ناگهان استعدادش را باز مي يابد و چندي بعد حيوان را نجات مي دهد و به خانه مي برد. شهرت او همه جا مي پيچد و گروهي از حيوانات بيمار جلو خانه اش صف مي کشند.