سال ۱۹۳۳، دوران استعمار ژاپن بر کره، داستان با تلاش ناموفق یک سازمان زیرزمینی ضد ژاپنی برای ترور ژنرال جدید ژاپنی در اولین روز حضورش در سئول آغاز میشود. دولت استعماری ژاپن پنج مظنون را در یک هتل دورافتاده در صخرهای ساحلی جمع میکند تا در عرض یک روز «شبح»، جاسوسی که توسط یک سازمان ضد ژاپنی در گیونگجونگ کاشته شده است، را پیدا کنند...
پارک سائه روی (پارک سئو جون)، جوانیست که در در روز اول مدرسه، همکلاسی خود جانگ گئون وون (اهن بو هیونگ) را که درحال قلدری برای دیگر دانش آموزان بود، کتک میزند. از طرفی مدیر همان مدرسه و رئیس رستورانی که پدر پارک سائه روی در آن کار میکند، پدر جانگ گئون وون است. او از پارک سائه روی میخواهد از پسرش عذرخواهی کند اما او قبول نمی کند به همین خاطر او را از مدرسه و پدرش را از رستوران اخراج می کند. کمی بعد پدر پارک سائه روی در تصادفی با جانگ گئون وون کشته می شود و پارک سائه روی نیز از روی عصبانیت جانگ گئون وون رو کتک میزند و کمی بعد دستگیر شده به زندان می افتد. بعد از آزاد شدن از زندان پارک سائه روی تصمیم میگیرد از خانواده جانگ، با راه اندازی رستوران خودش در ایتوان سئول، انتقام بگیرد …