قهرمان سریال لیو مور (رز مکلور)، یک دانشجوی پزشکی است که در مییابد زامبی بودن مزایایی دارد و از آنجایی که می تواند از مغز انسان ها تغذیه کند تا کنترل خودش را به دست بگیرد، تصمیم می گیرد به پلیس ها از این راه کمک کند و ماجراهای جالب و تازه ای را تجربه کند...
داستان سریال فلش در مورد بری آلن است، کسی که بعد از انفجار در آزمایشگاه S.T.A.R و قرار گرفتن در معرض ذرات شتاب دهنده به کما میرود. چند ماه بعد از کما بیرون میآید و متوجه سرعت و قدرتی عجیب درون خود میشود که این امکان را به او میدهد تا در سنترال سیتی مثل یک فرشتهی نگهبان که قابل رویت نمیباشد، حرکت کند...
داستان در مورد 97 سال جنگ هسته ای بین انسان ها است که تمدن بر روی زمین از بین میرود. بازماندگان این جنگ در یک سفینه فضایی زندگی می کنند. روسای آنجا پس از مدتی تصمیم میگیرند 100 نفر از جوانان سفینه را به زمین بفرستند تا اطلاعات بیشتری راجع به شرایط کنونی زمین بدست آورند...
داستان این سریال زیبا که از سال ۱۸۶۰ شروع می شود ، درباره شخصی به نام کلن بوهمن است . او یک سرباز سابق اتحادیه آمریکایی است که به دنبال جریان قتل همسرش می رود.او به نبراسکای غربی یعنی جایی که “جهنم متحرک” نامیده می شود می رود ، شهری که به بی عدالتی و بی قانونی مشهور است این شهر در حال ساختن راه آهن به سمت اقیانوس آرام است و وقتی قبیله ای برای نابودی خط آهن اقدام می کند، همه چیز پیچیده تر می شود…
مارشال ایالات متحده، جک کارتر، در حال انتقال یک متهم ١۴ ساله به لس آنجلس است. در میانه راه به نظر می رسد آنها گم شده اند، در حالیکه تلاش میکنند راه را پیدا کنند، تصادف میکنند. این تصادف باعث می شود آنها در شهر عجیبی به نام Eureka بیدار شوند. ساکنان یوریکا، همه از نوابغ هستند، کسی در این شهر پیدا نمی کنید که ضریب هوشی زیر ۱۵۰ داشته باشد. همه اعضای شهر از مکانیک گرفته تا کافه چی و نقاش بسیار باهوش و خلاق هستند. شهر زیر نشر مجتمعی به نام Global Dynamics اداه می شود که زیر نظر وزارت دفاع فعالیت می کند. در این مجتمع تقریبا همه چیز ساخته و پیدا می شود. از تکنولوژی های زمینی و ماورا زمینی تا انواع بمب های اتم… این مجموعه در ژانر کمدی و علمی تخیلی است. سریال از دید کارتر روایت می شود و تصویرگر برخورد های با به عنوان یک فرد با ضریب هوشی ۱۱۱ با مجموعه ای از نوابغ دیوانه با ضریب هوشی بالای ۱۵۰ است.
با زیرنویس چسبیده
«ویکتور» کشته شده است و «سلن» که تخصص اش کشتن گرگینه هاست و کینه عمیقی از آنها به دل دارد، بهمراه «مایکل» که یک موجود چند نژادی است در فرار از دست خون آشامان هستند. از سوی دیگر تنها فرمانروای خون آشام ها، «مارکوس»، که اکنون از خواب برخواسته و تبدیل به یک هیولای قدرتمند شده و ...
دو برادر به دنبال پدر گمشده شان هستند، مردی که آنها را بزرگ کرده و به آن دو آموزش داده که چگونه در مقابل نیروهای ماورای طبیعی بجنگند...
داستان عشقی بین پسر مجرد و خوش گذرانی بنام نیک، و سوزان، مادر بیوه دو بچه است. اما این رابطه در آستانه از هم پاشیدن می باشد...
یک تیم بین المللی از دانشمندان و پرسنل نظامی ، یک شبکه دروازه ستارگان در کهکشان "پگاسوس" را کشف کرده رو در رو با دشمن جدید، قدرتمند در حال مبارزه می باشند.
داستان این سریال علمی تخیلی درام به این شکل شروع می شود که ما شاهد ناپدید شدن افرادی در زمانهای مختلف در کشورهای مختلف و با نژادهای مختلف هستیم .این افراد که تعدادشان ۴۴۰۰ نفر است در یک روز به خصوص دو باره و یکجا در یک نقطه از خاک امریکا ظاهر می شوند و در بین از انها دختر بچه ای که ۸۰ سال پیش ناپدید شده بود تا سیاهپوستی که در دهه ۵۰ غیب شده بود وجود دارند .این افراد که هیچ خاطره ای از انچه بر انها گذشته ندارند توسط ما مو رین به قرنتینه برده میشوند و بعد از مدتی ازاد میشوند .. و حالا از این به بعد شاهد مواجه این افراد با دنیایی جدید می شویم که هیچ تناسخی با ان ندارند …. زنی که ۱۲ سال پیش که دختری چند ماهه داشت غیب شده و اکنون دختر خود را ۱۲ ساله میبیند که دیگر او را نمی شناسد و خود را دختر زنی میداند که شوهرش بعد از ناپدید شدن او با ان ازدواج کرده . مرد سیاهپوستی که به خانه خود باز میگردد و به جای خانه خود پلی عظیم الجثه را میابد و خلاصه هر از این افراد انگار چیزی را از دست داده اند ولی …. انها انگار در طول غیبت خود انگار چیزهایی نیز به دست اورده اند . مثلا دختر کوچولی ما می تواند اینده را پیش بینی کند یا پسر جوانی می تواند انسانها را احیا کند یا بمیراند...