در سال 1939 ، داوود معدنچی در شهرکی از شهرک های شهر زونگولداک با خواهران و برادران و والدین خود زندگی متوسطی را سپری میکرد. صاحب معدن مرد ثروتمندی به نام پاشازاده مالک خان است. در یک روز بارانی، همونطور که انتظار میرفت آقای مالک به هشدارها توجه نکرد و اتفاق پیش بینی شده رخ داد و معدن فرو ریخت. پس از این اتفاق داوود تصمیم می گیرد علیه نظام حاکم بر معدن اعتراض کند. در پی این حرکت داوود، مالک خان به داوود پیشنهاد غیرمنتظره ای میدهد. گلفم، دختر مالک خان به دور از واقعیت های زندگی بزرگ شده است. وی به مرور زمان شیفته ی داوود که در ابتدا بعنوان یک مرد عاصی، حرف گوش نکن و حتی لات و بی ادب میدید، میشود. از طرفی جناب ملک در نظر دارد دخترش گلفم، با یک معدن دار ثروتمند به نام علی گلیک ازدواج کند.
علیرضا یه راننده تاکسیه و تمام خرج و مخارج زندگی اش رو از همین راه بدست میاره. هالیده هم دکتره و یک دوست پسر زورگو و پولدار داره که برای رسیدن به هالیده هرکاری میکنه. یک شب ..
بازیگر Binnur Kaya در سریال اتاق قرمز نقش روانپزشک رو ایفا میکنه و داستانهای واقعی راجع به روانپزشکی و اینکه چطور به صورت غیر منتظره ای خودشو درگیر زندگی بیمارانش میکنه رو نقل میکنه. دلیل تولید این سریال علاقه ی شدیدی است که بینندگان به صحنه های تراپی در عروس استانبول نشون دادند.
ایلول به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته ، و در دوران دبیرستان پدرش اورا در خانه ی مادر بزرگش تو مارماریس ترک کرده است ، رفتن او پیش مادر بزرگش ، برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو بسازد ، او به وسیله ی آشنایی با اقا معلم (علی ) زندگی اش را از نو میسازد ….