حیات دختری حدودا بیست ساله که عاشق طراح لباس شدنه و برای تحقق رویاهاش به استانبول میاد و پدرش اوکّش هم اونو تنها نمیذاره و برای حمایت از دخترش همراهش میاد. حیات در مسابقه ای که هولدینگ حارص اوعلو ترتیب داده بود شرکت میکنه ولی صاحب این هولدینگ، یعنی ییلماز حارص اوعلو دشمنِ درجه یک پدر حیات از آب در میاد و برای گرفتن انتقامش از هیچ کاری مضایقه نمیکنه…
ناظم (فیاض دومان) از طریق یک سایت دوست یابی با دختری به اسم نهیر (بیران داملا ییلماز) آشنا میشه. وقتی نهیر عکس خودشو میفرسته و ناظم میبینه دختر خیلی خوشگلیه و از اون جوون تره، بخاطر رد زخمی که رو صورتش بود از فرستادن عکس خودش امتناع میکنه ولی بخاطر اصرار های نهیر و ترس از دست دادنش، عکس طارق که یه جوون خوشتیپ و چشم چرون بود و از دنیای رنگارنگ استانبول به سدسازی (محل کار ناظم) تبعید شده بود رو براش فرستاد. نهیر هم از طارق خوشش میاد و یهویی پامیشه و به سد سازی میاد و کارها از کنترل خارج میشه…
حکایت کسانی که به دنبال اشتیاق هستند، کسانی که به قیمت سوختن پرواز می کنند، و کسانی که در برابر زندگی با درد می ایستند.
علی که هنوز 5 سالش نشده بود شاهد مرگ مادرش شد. رئوف که توی یه کشتی باری آشپزی میکرد سرپرستی اونو برعهده گرفت و بزرگش کرد. باهمدیگه 24 سال تو کشتی کار کردن. رئوف برای علی هم مادری کرد هم پدری و برای فراموش کردن رنج های اون همه زندگیش رو گذاشت…
توبچگی با دنیای جنایتکار خودش غریبه نیست.. هرکی تو این دنیا باشه برای مخالفت با بی عدالتی قسم میخوره.. با بزرگ شدن و ثروتمند شدن، خودش منبع این بی عدالتی میشه.. از دوست داشتن دوری نمیکنه… دوست داشته شدن رو هم خیلی دوست داره… دوست داره تو چشم همه زنای زندگیش باشه:مامانش،همسرش،دخترش و دوست دخترش… خانوادشو خیلی عزیز میشمره… برای اونا مثل یه پدر فداکاره… یه دوست وفادار… یه برادر… یه رئیس عادل و بخشنده.. ولی برای زنده موندن مجادله میکنه،چون دولت برا رسیدن به خواسته های خود این آدمو مخالف خود میبینه
با زیرنویس چسبیده
داستان فیلم درباره زنی به نام اوزنور است که با پسر دایی خود قدرت رابطه داشته و از آن باردار میشوداما قدرت ازش فاصله میگیرد و اوزنور در یک درگیری با قدرت بچه خود را از دست میدهدو اوزنور بخاطر اینکه از قدرت انتقام بگیرد و قدرت را برای خودش کند، پیش دعا نویس می رود با اینکار خطر بسیار جدی خانواده قدرت را تهدید میکند.