ناز به تازگی از آکادمی پلیس فارغ التحصیل شده است و با مادر و عمویش زندگی می کند. نیروی پلیس، پس از اقدامات یک رئیس مافیا به نام طارق کوشو اوعلو تصمیم می گیرد از ناز و افسر پلیس بی کله پامیر برای یک ماموریت مخفیانه استفاده کند. پامیر و ناز مانند یک زوج تازه ازدواج کرده با نام های جدید “لونت و یاز” در خانه خانواده مافیایی نقل مکان می کنند تا اعتماد رئیس مافیا را به خود جلب کنند. باید دید این دو پلیسی که اصلا از هم خوششون نمیاد و حتی دلشون نمیخواد بخاطر مأموریت هم کنار هم باشن، چجوری این ماموریت مخفیانه را انجام می دهند.
در یکی از دهکده های کاپادوکیه، در زیرزمین یک دخمه ی متروک، پنج جسد از یک خانواده پیدا میشود. دو نفر از اعضای این خانواده ای که پانزده سال پیش کشته شدن، یعنی فریده و نسیمه هم مفقود هستند. روزنامه نگاری به اسم مراد گوون در برنامه ی تلوزیونی به اسم “زندگی های گمشده” به این موضوع میپردازد. آقای ظالم جمیل، یعنی شوهر سابق نسیمه از 15 سال پیش دنبال این دو خواهر مفقود میگردد. فریده با یک هویت جدید برای خودش یک زندگی جدید ساخته است و با همسرش خیلی خوشبخت است و شوهرش که عمیقا عاشقش است هم در مورد گذشته رازهای بزرگی دارد. نسیمه عکسِ خواهرش هیچوقت نتوانست به زندگی رویاییش دست پیدا کند…
یک دختر کوچک هشت ساله استثنایی است که بر خلاف همسالانش بسیار متواضع و درخشان از جهان اطراف او است. هنگامی که عمه اش، که از زمان تولد مراقب او بوده است، او را ترک می کند، Öykü مجبور می شود که پدرش Demir را پیدا کند. متأسفانه دمیر، یک متهم غیرمسئول و کلاهبردار که در یک یتیم خانه بزرگ شده است، روزی که Öykü دمیر را پیدا میکند, دمیر دستگیر می شود و ….