در یکی از دهکده های کاپادوکیه، در زیرزمین یک دخمه ی متروک، پنج جسد از یک خانواده پیدا میشود. دو نفر از اعضای این خانواده ای که پانزده سال پیش کشته شدن، یعنی فریده و نسیمه هم مفقود هستند. روزنامه نگاری به اسم مراد گوون در برنامه ی تلوزیونی به اسم “زندگی های گمشده” به این موضوع میپردازد. آقای ظالم جمیل، یعنی شوهر سابق نسیمه از 15 سال پیش دنبال این دو خواهر مفقود میگردد. فریده با یک هویت جدید برای خودش یک زندگی جدید ساخته است و با همسرش خیلی خوشبخت است و شوهرش که عمیقا عاشقش است هم در مورد گذشته رازهای بزرگی دارد. نسیمه عکسِ خواهرش هیچوقت نتوانست به زندگی رویاییش دست پیدا کند…
قبل از ارتقاء شغلی، یک رئیس پلیس درگیر یک حادثه مرگبار می شود و از یک توطئه ای که همکارانش را تهدید می کند، مطلع می شود ...
آسیم از مردم با دروغ و بازی های ماهرانه اش کلاهبرداری می کند. آسیم و باندش، زمانی که پای شخص دیگری به قلمروشان باز میشود دوباره متحد میشوند...