پس از سقوط از شهرت، عکاسی به زادگاه خود باز می گردد و با دوست دوران کودکی خود روبرو می شود و یک عشق ناتمام را دوباره زنده می کند.
میونگ جون تصمیم می گیرد که روهی را بدزدد تا هزینه های بیمارستان دخترش را بپردازد. در راه او، شخصی جلوی ماشینش می افتد که معلوم می شود روهی است. او چیزی را به خاطر نمی آورد و میونگ جون ادعا می کند که پدرش است و با والدینش برای باج تماس می گیرد اما موفق نمی شود. او شاهد بردن اجساد پدر و مادرش به خانه شان است و صحنه را ترک می کند. روهی به میونگ جون مشکوک می شود.
لی یول یک شاهزاده است. او از صخره میافتد و نزدیک بود که توسط قاتل ها کشته شود. شاهزاده حافظش را از دست میدهد و به مدت 100 روز با اسم و شخصیت جدیدی زندگی میکند. در این 100 روز شاهزاده با هونگ شیم (نام جی هیون) سردسته گماشتگان بازرس در چوسان دیدار میکند ...