در دوره های مختلف، یک خانواده فقیر، یک توسعه دهنده مضطرب و یک صاحبخانه خسته به یک خانه مرموز در این کمدی تاریک متحرک گره خورده اند...
با زیرنویس چسبیده
یک موجود فضایی وارد مزرعه ی گوسفندان میشود و به همین دلیل گروه شان گوسفند تصمیم میگیرند تا قبل از دستگیری این موجود فضایی توسط پلیس ، او را به خانهی خود در فضا بازگردانند.
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
پسرجهنمی میان دنیای فراطبیعی و دنیای انسانها گرفتار شده و به نبرد با ساحرهای باستانی میپردازد که کمر به انتقام بسته است...
با دوبله فارسی
انیمیشن جذاب خانواده هیولاها داستان خانواده ای است «ویشبن»ها خانواده ای خوشبختی نیستند. مادر و اما برای آنکه دوباره خانواده را دور هم جمع کنند، شبی برای خوشگذرانی ترتیب میدهند که…
زمانی که کشاورز و سگ نگهبان به نمایشگاه حیوانات میروند، بره ناقلا نیز دزدکی همراه آنها میرود. در آنجا او کشاورز را وادار میکند تا چند لاما (نوعی شترسان اهلی) بخرد و با خود به خانه بیاورد...
با زیرنویس چسبیده
وقتی "شان" یک روز به خود استراحت می دهد، کشاورز، کاروان و گله را به شهر بزرگ هدایت می کند و این وظیفه " شان " است که آنها را به چمن سبز خانه بازگرداند...
تیمو جوانی دست و پا چلفتی است که هیچ علاقه ای به گلادیاتور شدن ندارد. اما به اجبار عموی ناتنی خود تحت آموزش قرار می گیرد تا گلادیاتور شود. او برای اینکه بتواند به اهداف خود برسد و قهرمان شود از شهر خارج شده و خود را با تمرینات سخت برای مسابقات آماده می کند و …
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
فضانورد آمریکایی سروان چاک بیکر ماموریت فضایی خود را برای فرود آمدن روی سیاره ی ۵۱ آغاز می کند او به عنوان اولین انسان پا روی آن سیاره می گذراد اما در کمال تعجب در آنجا با موجودات سبز رنگ فضایی روبرو می شود. موجوداتی که زندگی آرام و راحتی دارند و تنها مشکل و ترس آنها حمله ی سایر موجودات فضایی به آنها است.اکنون بیکر به همراه روبات خود به نام رور و دوست فضایی اش لم می خواهد تا راهی پیدا کند تا گروهی از فضایی ها که می خواهند سیاره ی ۵۱ را تسخیر و نابود کنند شکست دهد و خود نیز به زمین بازگردد...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
موشى که در یک آپارتمان در لندن زندگى پررفاهى دارد، یک روز تصادفى به درون سسیتم زیرزمینى شهر پرت مى شود.
روزی روزگاری دو برادر بودند که یک زن از هردوی آن ها پرستاری کرده و آن ها را بزرگ کرده بود. اولی "آزور"، پسربچه موطلایی با چشمان آبی که فرزند بانویی اشراف زده بود و دومی "آسمار"، پسربچه ای با رنگ پوست تیره و چشمانی سیاه که فرزند بانوی پرستار بود. مثل همه ی بچه های دیگه آن دو بایکدیگر جنگ و دعوا می کردند و مثل دو برادر یکدیگر را دوست می داشتند...