یک پسر مهربان یک سگ فوقالعاده باهوش و فراری را به خانه میبرد. این سگ توسط یک موجود خطرناک از یک آزمایشگاه تحقیقات ژنتیکی تعقیب میشود. پسر باید سگ را از دست این موجود خطرناک نجات دهد...
وقتی «برگر» (سلزر)، صاحب یک جواهر فروشی، هنگام سرقت الماس های مغازه ی خودش دستگیر می شود، نزد پلیس اعتراف می کند که مردی مسلح به نام «استیو» (براون)، همسرش (راتبلات) را گروگان گرفته است. «استیو» در تهاجم بعدی اش دختری را می کشد و با «خانم برگر» می گریزد. «وارن استنتین» (پواتیه)، مأمور FBI نیز او را تعقیب می کند...
دو مامور پلیس وظیفه دارند که یک زن جوان را زیر نظر داشته باشند. یکی از این مامورها، کم کم عاشق این زن می شود...
یک مرد پس از قتل عام خانوادش، به یک شهر دیگه میره و با یک بیوه که یک دختر نوجوان داره ازدواج میکنه و آماده میشه تا دوباره همون کار رو انجام بده