پادشاهی فورلند یک کشور جزیره ای است که در شمال اقیانوس اطلس واقع شده است. این کشور به طور مشخص دارای 52 کارت بازی "X" است که به عنوان منشاء اصلی کارت های بازی در نظر گرفته می شود. این کارت ها که هر کدام دارای یک توانایی ماوراء طبیعی هستند، می توانند قدرت خود را به یک فرد واجد شرایط، یعنی یک «بازیکن» اهدا کنند. روزی کارت های «ایکس» که قرار بود تحت حمایت دولت باشد، در سرتاسر کشور پراکنده شد و به دلیل اختیاراتی که افراد به دست آورده بودند، دردسرهای زیادی را به وجود آورد. در خفا، پادشاه ماموریتی را به پینوکل، یکی از بزرگترین شرکت های کشور سپرد: پیدا کردن کارت هایی برای پایان دادن به هرج و مرج محیط. روز، فین، کریس، لئون، وندی و ویجی کارمندان ساده خودروساز پینوکل هستند. در شب، آنها اعضای "High Card" هستند، یک گروه مخفی متشکل از بازیکنانی که ماموریت آنها جمع آوری کارت ها است.
مانگای "کمدی رمانتیک از دیدگاه سگ" بر روی شخصیتی تمرکز دارد که ناگهان یک روز از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که به سگ خانگی همکلاسی باحال و زیبایش کارن اینوکای تبدیل شده است. در حالی که کارن در مدرسه خونسرد و بی بیان است، در خانه به سگ خانگی اش دلبستگی می کند.
ویروس مَردکُش: یک ویروس مرگبار که 99.9% مردهای زمین رو از بین برده. میزوهارا ریتو در طول 5 سال گذشته در خواب کرایوژنیکی بوده و تاچیبانا اریسا، دختر رویاهاش، رو تنها گذاشته. وقتی ریتو از خواب سرماییش بیدار میشه وارد یک دنیای عجیب از لحاظ جنسی میشه که توش خودش به عنوان باارزشترین منبع سیاره به حساب میاد. ریتو و چهار مرد باقیمونده دیگه صاحب ثروت زیادی میشن در ازای یک ماموریت: تا جایی که میتونن برای افزایش جمعیت زمین، زنها رو باردار کنن. در حالی که ریتو فقط میخواد اریسا رو پیدا کنه که 3 ساله گم شده. آیا ریتو میتونه نگاهش رو به هوسها ببنده و عشق واقعیش رو پیدا کنه؟
در گرنبل کینگدام، یه شهربازی متروکه، شیکی تمام عمر خودشو لا به لای دستگاه ها سپری کرده. اما یک روز، ربکا و گربه ـش، هپی، جلوی شهربازی ظاهر میشن. این تازه واردا نمیدونن که این اولین باریه که گرنبل توی این صد سال بازدیدکننده های انسان به خودش دیده! در حالی که شیکی به دنبال پیدا کردن دوست جدیده، همسایه های سابقش منتظر یه فرصتن تا یه شورش رباتی به راه بندازن... و وقتی که اونجا برای شیکی خیلی نا امن میشه، اون باید به ربکا و گربش بپیونده و با بشقاب پرندشون به یه کهکشان بی حد و مرز فرار کنه.
گرچه برای خوشمشربی و دستاوردهای علمیش مورد تحسین قرار میگرفت، دانشآموز دبیرستانی کیوکو هوری وجه دیگهای از خودش رو پنهان میکرد. با والدینی که اغلب برای کار از خونه دورن، هوری مجبوره از برادر کوچکترش مراقبت کنه و کارای خونه رو انجام بده، براش هیچ فرصتی برای معاشرت جدا از مدرسه باقی نذاشته بودن. در همون حال، ایزومی میامورا به عنوان یه اوتاکوی عینکی متفکر دیده میشه، هرچند در واقعیت اون یه آدم مهربونه که توی درس خوندن بیعرضه است. به علاوه اون نه تا پرسینگ مخفی پشت موهای بلندش و یه تتو در امتداد کمر و شونه چپش داره. خیلی اتفاقی، هوری و میامورا به همدیگه برخورد کردن...