«پل هکت» (دان) يک شب محيط امن آپارتمانش را در منهتن ترک مي کند و براي ملاقات با دختري به نام «مارسي» (آرکت) به محله هاي پايين شهر نيويورک مي رود. در طول شب مجموعه اي از حادثه هاي عجيب و غير مترقبه به او ثابت مي کند که بهتر بود و در خانه اش مي ماند و تلويزيون تماشا مي کرد.
«روبرتا گلس» (آرکت)، زن بيست و هشت ساله اي است که با شوهر بي تفاوتش، «گري» (بلوم)، زندگي کسالت باري دارد. او از طريق آگهي هاي دوست يابي روزنامه ها، مي کوشد راه خلاصي براي خود پيدا کند و جذب يک سري آگهي مي شود که نويسنده شان در پي دختري به نام «سوزان» (مادونا) است...
داستان "کارن سیلکوود" کارگر نیروگاه پلوتونیوم اوکلوهاما که برای جلوگیری از فاش کردن نقض امنیت کارگران نیروگاه به عمد آلوده شده،از نظر روانی شکنجه شده و احتمالا به قتل رسیده...