با زیرنویس چسبیده
در سال 2005، تنها چیزی که مقاله نویس مجروح روزنامه لس آنجلس تایمز، استیو لوپز، نیاز داشت این بود که ایده های داستانی جدید منتشر کند. او بر اثر تصادف اخیرش با دوچرخه، دچار جراحت در صورتش شده بود. این زمانی بود که او ناتانیل آیرز، یک بیمار مغزی بی خانمان که در خیابان موزیک مینواخت، کسی که حتی با وجود وسیله موسیقی نیمه شکسته اش دارای استعداد فوق العاده بود. در طی این داستان…
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
داستان پسر بچه ای 10 ساله با نام لوکاس که عازم سفری عجیب شده است که طی این سفر او با قدرت جادویی مورچه ها به سایز و شکل و شمایل آنها در می آید و محکوم می شود که به مانند آن ها زندگی کند. از این سفر لوکاس درس های مهمی درباره زندگی می آموزد که ...
با دوبله فارسی
داستان این انیمیشن در مورد ماجراجویی ها و اختراعات پسر بچه ای به نام جیمی نوترون هست، اون پسر نابغه ای است که اقدام به ساخت هر گونه اختراعی میکند تا اینکه ...
اون (لری دیوید) همه چی داره:یه زن دوست داشتنی،دوستای خوب،موفقیت کامل، خونه عالی...چه چیزی میتونه توی زندگی لری اشتباه پیش بره ؟...
با زیرنویس چسبیده
ملوين يودال (نيکلسن)، نويسنده ي داستان هاي عاشقانه، مردي است سخت وسواسي، بي حوصله و کج خلق. زندگي او از اين رو به آن رو مي شود چرا که از يک طرف همسايه اش در بيمارستان بستري شده و او ناگزير به نگه داري از سگ او شده است. و از طرف ديگر بايد به حل مشکلات «کارول» (هانت) پيشخدمت کافه اي که او بدان رفت و آمد دارد، کمک کند. «کارول» طاقت تحمل «ملوين» را دارد و «ملوين» نيز به «کارول» بي علاقه نيست...
داستان سریال تلویزیونی «بوفی خونآشام قاتل» سرگذشت «بوفی سامرز» (Buffy Summers) یک زن جوان و آخرین بازمانده از نسل خونآشامهایی است که به «خونآشامهای قاتل» یا به اختصار «قاتل» مشهورند. در داستان، «قاتلین» برای نبرد با «خونآشامها»، «دیوها» و دیگر نیروهای تاریکی فراخوانده میشوند. همانند قاتلین پیشین، «بوفی» از سوی یک «ناظر» (Watcher) پشتیبانی میشود. «ناظر»، بوفی را راهنمایی میکند، به او آموزشهای لازم را فرا میدهد و او را برای مقابله با دشمنانش آماده میکند. «بوفی» بر خلاف اجداد پیشین خود را در احاطه حلقهای از دوستان وفادار که با عنوان «دسته اسکوبی» (Scooby Gang) شناخته میشوند، میبیند...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«آقاي کالاهان» (دنهي) سکته مي کند و مي ميرد و کارخانه ي قطعات يدکي اتومبيل او به پسرش، «تامي» (فارلي) مي رسد. اما «تامي» که جوان بي قيدي است، براي حفظ کسب و کار خانوادگي بايد با توطئه هاي همسر جديد پدرش، «بورلي» (درک) و پسر او «پل» (او) مقابله کند.