این سریال داستان روابط چند خانم است که در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند و روابط جالبی از قبیل عشق ، دوستی ، دشمنی، همدردی و رقابت بر سر عشق با یکدیگر دارند. راز های زندگی این چند خانم که در همسایگی هم زندگی می کنند و هر کدام داستان زندگی خود را دنبال می کنند که در نهایت به نوعی با یکدیگر در رابطه است .
با زیرنویس چسبیده
«شارون پوگ» (لوپز)، مأمور پليس، گذشته ي پر درد و رنجش را با چنان خشمي پنهان کرده که ناخودآگاه بر اجراي مأموريت هايش در يکي از خشن ترين منطقه هاي شيکاگو تأثير گذاشته است. تا اين که وقتي در يک درگيري «کچ لمبرت» (کاويزل) او را از مرگ نجان مي دهد، تغيير و تحول مثبتي در زندگي اش رخ مي دهد...
داستان در مورد زن و شوهری است که در یک سوئیت در لاس وگاس زندگی می کنند. در فلشبک ها، می بینیم که شوهر یک نابغه کامپیوتر است و زن هم یک رقصنده در کلوب ها می باشد و...
سریال قانون و نظم : واحد قربانیان ویژه نام یک سریال پرطرفدار در امریکاست این سریال برگرفته از سریال اصلی قانون و نظم است که بیست سال پیش پخش ان اغاز شد خالق سری مجموعه های قانون و نظم دیک ولف است و سریال مربوطه به ماجراهای اداره پلیس و دادستانی شهر نیویورک میباشد….
با زیرنویس چسبیده
ملوين يودال (نيکلسن)، نويسنده ي داستان هاي عاشقانه، مردي است سخت وسواسي، بي حوصله و کج خلق. زندگي او از اين رو به آن رو مي شود چرا که از يک طرف همسايه اش در بيمارستان بستري شده و او ناگزير به نگه داري از سگ او شده است. و از طرف ديگر بايد به حل مشکلات «کارول» (هانت) پيشخدمت کافه اي که او بدان رفت و آمد دارد، کمک کند. «کارول» طاقت تحمل «ملوين» را دارد و «ملوين» نيز به «کارول» بي علاقه نيست...
جان مایه اصلی داستان حول زندگی شخصی و کاری کارمندان، پرستاران و دکترهای یک اتاق اورژانس میگذرد. این سریال در سال های ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۹ پخش شده است و داستان آن براساس زندگی واقعی "مایکل کرکتون" است که در سال ۱۹۷۴ پزشک یار یک بیمارستان بود. ER مخفف عبارت Emergency room به معنی اتاق اورژانس است. این سریال در مدت ۱۵ سال پخش مداوم هیچگاه از بازدید آن کاسته نشد و با کسب امتیاز ۸ از دید مخاطبان به کار خود پایان داد. نکته جالب توجه درباره این سریال حضور کلکسیونی از بازیگران و سوپر استار های معروف هالیوود در نقش های مختلف و به عنوان مهمان است.
با زیرنویس چسبیده
̎دکتر بیل کاپا ̎ (ویلیس)، روانشناس مشهور از خودکشی یکی از بیمارانش آن چنان شوکه شده که دچار نوعی کورنگی میشود. او برای تمدد اعصاب به دیدار دوستش، ̎باب مور̎ (باکولا) میرود که او هم یک روانکاو است و ̎باب̎ او را به جلسهٔ گروه درمانیاش دعوت میکند...