با دوبله فارسی
مصطفی کمال به عنوان یک میهنپرست آرمانگرا از مدرسه نظامی فارغالتحصیل شد و بهعنوان افسری در ارتش عثمانی با افتخار لباس نظامی خود را بر تن میکرد. او به تدریج متوجه شد که امپراتوری عثمانی به آرامی در حال فروپاشی است.
نیسان، زنی ناراضی، بیمار و گمشده که در شلوغی زندگی شهری به دام افتاده است، در جستجوی دوستش که پس از یک جلسه شفا که با هم شرکت کرده بودند ناپدید شد، فرقه ای پنهان را کشف می کند. نیسان علیرغم تمام تردیدهایش نمی تواند چشم خود را بر روی وعده های فرقه ببندد و مردی مرموز به نام توفان را دنبال می کند و وارد ماجرایی پر از ناشناخته می شود.
داستان سریال درباره دختر جوان نقاشی است که همراه خانواده و نامزدش زندگی شادی داد. او به یک سفری می رود و در این سفر متوجه رازی از یک مکان می شود که به گذشته اش ارتباط دارد و…
حکایت کسانی که به دنبال اشتیاق هستند، کسانی که به قیمت سوختن پرواز می کنند، و کسانی که در برابر زندگی با درد می ایستند.
حنیفه از دانشکده بهداشت فارغ التحصیل شده و در بیمارستان شهر برای پرستار شدن شروع به کار کرده و به همراه خواهر متضاد خودش خدیجه ، در یک شهر محافظه کار در حال زندگی کردن هستند . هر اندازه که حنیفه خجالتی و درونگرا است خدیجه به همان اندازه شیطون ، حرف گوش نکن و خودسر است . در حالیکه حنیفه از روی عشقش به ادبیات به شکل پنهانی یک دفتر شعر به همراه دارد ، خدیجه در حد فراموش کردن همه آدم های اطرافش مجذوب آهنگ خواندن است . یک روز تارِک پسر قائم مقام جدید به مرکز شهر می آید و زندگی هر دو خواهر از آن روز به بعد به طور کلی عوض میشود …
سال 1977 در آنکارا، یک روز صبح ایلماز سعی دارد همسر باردارش را به بیمارستان برساند، اما در میان راه با اتومبیل اومر تصادف می کند...