خوآکین مانچادو با قاطعیت تمام بر امپراطوری مواد مخدر خود در بندر بارسلونا فرمانروایی میکند. اما با ورود یک محموله جدید، اوضاع به هم میریزد و هم تجارت او و هم خانوادهاش در معرض خطر قرار میگیرند.
زندگی ایو آنطور که انتظار داشت پیش نرفته است ، او مامور باهوش امآیپنج است. از طرف دیگر ویلانل یک قاتل حرفهای است که برای به سرانجام رسیدن ماموریتش دست به هر کاری میزند. اکنون ایو و ویلانل وارد یک جریان موش و گربه بازی میشوند و هر کدام به دنبال شکار دیگری هستند...
زنی در سه ماهه سوم بارداری توسط مرد غریبه ای تحت تعقیب قرار می گیرد که به فرزند متولد نشده اش وسواس دارد...