Araji Tomobishi gets caught up in battles among powerful individuals after reuniting with his former friend Mataka Asamine. Meanwhile, the shadow of a colossal demon appears...?!.
در دنیای آیوی، ستارگان همه چیزند. آیوی یک رامکننده است که ماموریتش زیر نظر گرفتن حیوانات و موجودات وحشی است، اما او هم بدون ستاره به دنیا آمده است! با جانش در خطر، آیوی به جنگل پناه میبرد و در آنجا با اسلایم کوچک و ضعیفی به نام سورا آشنا میشود - تنها موجودی که آیوی قادر است زیر نظرش بگیرد...
گایدئو: دختر وحشی با دندانهای بلند و چشمان حیوانی. آشاف: مردی آرام با ویژگیهای نرم و یک تابوت به پشت بسته. این زوج بدخیم یک روز در شهری ظاهر میشوند که تحت سلطه جادوگری است که مردم شهر را فریب داده و خود را قهرمان آنها جا زده است. اما آشاف و گایدئو بهتر میدانند. آنها حسابهایی باید برسانند و از کسی هم رحم نخواهند کرد که در راهشان باشد...
پسر دبیرستانی به نام تسوباسا به شهر کیتامی در سمت بالای هوکایدو نقل مکان میکند. او در ایستگاه اتوبوس دختر گیارو جوانی را ملاقات میکند که «مینامی» نام دارد. منظره ایستادهاش تنها در برابر پسزمینه سفید برفی بدون پای، با وجود سرمای شدید جذابیت تسوباسا را به خود جلب میکند.
سه دانش آموز دبیرستانی به دنیای خیالی منتقل می شوند. اما در حالی که دو نفر قهرمان هستند، یکی فقط می تواند شفا دهنده باشد.
کائورو ناگاسه، یک کارمند اداری که پس از مرگ دوباره در دنیایی دیگر تناسخ پیدا میکنه، در یک ماجراجویی هیجان انگیز و با استفاده از دانش و هوش خود تلاش می کند در این دنیا به موفقیت و بقا برسد.
آئواشی ری، یک کارمند اداری معمولی، در اثر کار زیاد می میرد و دوباره متولد می شود. او در دنیای بازی otome مورد علاقه خود، انقلاب، به عنوان ری تاکر، قهرمان بازی، ظاهر می شود ری علاقه ای به سه مسیر عاشقانه اصلی بازی با شاهزادگان پادشاهی باوئر ندارد. او قلب خود را بر روی کلیر فرانسوا، آنتاگونیست اصلی بازی، می گذارد. با استفاده از دانش خود از وقایع بازی که هنوز اتفاق نیفتاده است، ری سعی می کند به کلیر پایان خوشی بدهد.
زمانی که قهرمان افسانهای با جسد خدای جسد روبهرو میشود، این یک رویارویی برای اعصار است، اما وقتی گرد و غبار فرو مینشیند، چیزی کاملاً درست نیست... در آخرین لحظات رویارویی حماسی آنها، آخرین شات گامبیت خدای جسد کاملاً غیرمنتظره بود. - جادوی تناسخ! در فضا و زمان، پسری به نام پولکا شینویاما احساسی را از خود بیدار میکند... نه کاملاً خودش... چه کسی میتوانست انتظار داشته باشد که نبرد اوج بین خیر و شر به این شکل رقم بخورد؟
یک روز، میتسوها از یک صخره سقوط می کند و به دنیای قرون وسطایی اروپا منتقل می شود! پس از برخورد نزدیک به مرگ با گروهی از گرگ ها، او متوجه می شود که می تواند بین دو جهان - این جهان و جهان خودش - حمل و نقل کند. میتسوها با استفاده از این توانایی تصمیم می گیرد در هر دو دنیا زندگی کند و محاسبه می کند که برای بازنشستگی به 80000 سکه طلا نیاز دارد! میتسوها اکنون باید راه های مختلفی برای جمع آوری سکه های طلای خود بیاورد!
در دنیای ممنوعه صحرای Gunsmoke، جایزه اسرارآمیزی بالای سر Vash the Stampede آویزان است و به نظر می رسد صلح طلب تفنگدار نمی تواند لحظه ای مهلت پیدا کند. وش یک تپانچه معمولی نیست، سلاحی را بسته بندی می کند که قادر به سوراخ کردن یک سیاره است، که توضیح می دهد که چرا مردم محلی از ذکر نام او می لرزند. اما شصت میلیارد دلار دو برابر پاداش معمولی نیست، و هر روانی شاد در خلقت قصد دارد ادعا کند وش مرده یا زنده است – ترجیحاً مرده!