نیک مالوی یک پزشک هست که در اورژانس کار می کند اکنون او درگیر یک پروژه هست افرادی قصد دارن که به آن پروژه دست پیدا کنند اکنون نیک باید …
پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما 5 سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند
داستان در مورد زنی با گذشته ی غمناک است، که گذرش به شهری کوچک در مین می افتد، جایی که جادو و رمز و رازهای قصه ها به حقیقت پیوسته اند...
یک مامور سابق نیروهای ویژه، در یک درگیری مسلحانه بین یک گروه جنایتکار چینی و پلیس فاسد، پسر یک گانگستر روسی را نجات می دهد و یک دختر چینی و یک کیسه پول را آزاد می کند. دختر از او می خواهد که به او کمک کند...
سریال v مجموعه ای درام جدید است که محصول جدید abc میباشد. یک روز هم زمان سفینه هایی بر فراز شهرهای بزرگ دنیا به پرواز در میان و به نظر میرسه سرنشینان درون این سفینه ها بیگانه ها هستن و طبق گفته ی خودشون قصد صدمه زدن به کس یا جایی رو ندارند و هنوز معلوم نشده که از زمین و زمینی ها چی میخواند.از بازیگران این سریال هم میشه به Joel Gretsch ( تام بالدوین در سریال ۴۴۰۰ ) و Elizabeth Mitchell ( جولیت در سریال Lost ) اشاره کرد. بازدیدکنندگان از سیارهای زیبا با شهرهای بزرگ و اقیانوسهای عظیم آمدهاند که برخلاف زمینیها آنرا به کشورهای مختلف تقسیم نکردهاند و همه اهل یک کشور هستند! کشوری که رهبری آنرا «آنا» (با بازی Morena Baccarin) برعهده دارد. در ادامهی اتفاقاتی که در قسمت اول سریال V میافتد، متوجه میشویم که بازدیدکنندگان همینطور سرزده هم نیامده بودند! عدهای از آنها در لباس انسان، سالهاست که در کنار بشر میزیند. گویا برنامهی آنها نابودی همهی مردان، زنان و کودکان از روی زمین است! اما اکنون آنها سلاح ویژهی «اعتماد اکثریت انسانها» را در دست دارند و همین عامل هم موجب میشود تا کار برای اقلیت قلیلی هم که از موضوع اطلاع دارند، سخت شود …
ایمی و لو مادر خود را در تصادف رانندگی از دست داده اند، اکنون آنها با پدر بزرگشان زندگی میکنند و از طریق رسیدگی به اسب ها و محبت به آنها خاطرات مادرشان را زنده نگه میدارند و ...
پسری به نام کایل که توانایی های ذهنی فوق العاده ای دارد ، سعی میکنه که با استفاده از این توانایی ها به حد کمال برسد...
دو برادر به دنبال پدر گمشده شان هستند، مردی که آنها را بزرگ کرده و به آن دو آموزش داده که چگونه در مقابل نیروهای ماورای طبیعی بجنگند...
داستان این سریال علمی تخیلی درام به این شکل شروع می شود که ما شاهد ناپدید شدن افرادی در زمانهای مختلف در کشورهای مختلف و با نژادهای مختلف هستیم .این افراد که تعدادشان ۴۴۰۰ نفر است در یک روز به خصوص دو باره و یکجا در یک نقطه از خاک امریکا ظاهر می شوند و در بین از انها دختر بچه ای که ۸۰ سال پیش ناپدید شده بود تا سیاهپوستی که در دهه ۵۰ غیب شده بود وجود دارند .این افراد که هیچ خاطره ای از انچه بر انها گذشته ندارند توسط ما مو رین به قرنتینه برده میشوند و بعد از مدتی ازاد میشوند .. و حالا از این به بعد شاهد مواجه این افراد با دنیایی جدید می شویم که هیچ تناسخی با ان ندارند …. زنی که ۱۲ سال پیش که دختری چند ماهه داشت غیب شده و اکنون دختر خود را ۱۲ ساله میبیند که دیگر او را نمی شناسد و خود را دختر زنی میداند که شوهرش بعد از ناپدید شدن او با ان ازدواج کرده . مرد سیاهپوستی که به خانه خود باز میگردد و به جای خانه خود پلی عظیم الجثه را میابد و خلاصه هر از این افراد انگار چیزی را از دست داده اند ولی …. انها انگار در طول غیبت خود انگار چیزهایی نیز به دست اورده اند . مثلا دختر کوچولی ما می تواند اینده را پیش بینی کند یا پسر جوانی می تواند انسانها را احیا کند یا بمیراند...
با زیرنویس چسبیده
در این فیلم، شخصیتی به نام ایوان، از دوران کودکی خاطره هایش را از دست می داده. پس شروع به یادداشت خاطرات روزانه اش می کند. اتفاقات بسیار عجیبی می افتد که زندگی آنها را زیر و رو می کند، و ایوان تمام آنها را از یاد می برد. اما زمانی که بزرگ می شود، روشی پیدا می کند که با استفاده از همان خاطراتی که یادداشت کرده، به خاطره های فراموش شده برسد و این توانایی را پیدا می کند تا گذشته را عوض کند. اما با عوض کردن گذشته، آینده زیرو رو می شود و هر بار زندگی یکی از این دوستان خراب می شود. ایوان هیچ نمی دانست که عوض کردن یک چیز کوچک در گذشته هزاران برابر آینده را تغییر می دهد…