مردی که میخواهد روابطش با خانواده خودش را سروسامان دهد در حالی که بازرسی جرم و جنایت در منطقه را برعهده دارد. این مرد که همسرش را از دست داده و دو فرزند دارد پس از دو سال پلیس مخفی بودن به آستین تگزاس برمیگردد، جایی که متوجه میشود جرم و جنایت زیادی در زادگاهش منتظر اوست.
با زیرنویس چسبیده
در یک مزرعه دورافتاده در یک منطقه معمولی، یک مرد در حال مرگ است. خانوادهاش برای عذارداری جمع میشوند، و یک نیروی تاریک هم با نشانههایی از کابوسها و یک حس پدیدار میشود، که چیزی اهریمنی در حال غلبه کردن چیره شدن بر خانواده است.
یک زن عقیم شکست خورده سعی میکند تا کسب و کار ضعیف خود را نجات دهد و عشق را برای اولین بار با مردی که دوستش دارد در آغوش بگیرد و...
تصور کنید در میانه های یک روز عادی هستید. سر کار رفتید، در پاساژ مشغول خرید هستید. در خانه خود، ماشین، هواپیما یا هر وسیله نقلیه دیگری نشسته اید ناگهان 2 درصد از جمعیت مردم جهان از روی زمین ناپدید میشوند. نه بخاطر حادثه ای طبیعی. نه حمله تروریستی. نه کُشتاری و نه چیز دیگری. فقط فضای خالی از انسانهایی باقی میماند که تا لحظاتی پیش وجود داشتند اما حالا دیگر نیستند. از سلبرتی و رهبران سیاسی گرفته تا رهبران دینی، همسایه شما، پدرتان، فرزندتان. هیچکس دلیل آنرا نمیداند. چگونه خود را با شرایط جدید وفق میدهید؟ به چه آدمی تبدیل خواهید شد؟ حالا 3 سال از آن واقعه Rapture مانند گذشته (در فرهنگ مسیحی اعتقاد بر ایناست که در آخرالزمان گروهی از مردم که معتقد به مسیح هستند ناگهان ناپدید شده و به دیدار خداوند رفته و راهی بهشت میشوند. انسانهای باقی مانده بروی زمین یک سال دچار انواع و اقسام بلایای طبیعی میشوند. پس از یکسال کُفاری که همچنان زنده مانده اند راهی جهنم میگردند. ) مردم شهر "میپل تاون" نیویورک همچنان درگیر آن هستند که بدانند چه بلایی سر عزیزانشان آمده. برخی از آنها خانه و کاشانه خود را رها کرده و به فرقه ای بنام "بازماندگان گناهکار" پیوسته اند. فرقه ای که اعضایش باید روزه سکوت بگیرند، لباسهای سفید بر تن کنند، هنگام حضور در محیط عمومی سیگار بکشند . وظیفه اصلی اعضای گروه یک چیز است: " نظاره کردن مردمانی که عضو گروه نیستند و انتظار برای پایان دنیا! "