پسر پولداری به نام پایتون هوبارت از سانتا باربارا از زمانی که هفت سالش بود آرزوی این را داشته که رئیس جمهور آمریکا شود. اما قبل از همه چیز باید از بزرگترین چشم انداز سیاسی بگذرد: دبیرستان سنت سباستین.
سریال داستان سه نفر است که هیچ ارتباطی با هم ندارند اما هر کدام قسمتی از یک رویای مشترک را در خوابشان می بینند. هر کدام باید یک ماموریت کاملاً مرموز و شخصی را انجام دهند. یکی به دنبال دوست دختر گمشده اش می گردد، نفر دوم به دنبال یک کودک مفقود شده است و نفر سوم نیز باید مادر بیمارش را درمان کند. آنها باید از سرنخ هایی که در خوابشان می بینند برای انجام این ماموریت ها استفاده کنند...
تصور کنید در میانه های یک روز عادی هستید. سر کار رفتید، در پاساژ مشغول خرید هستید. در خانه خود، ماشین، هواپیما یا هر وسیله نقلیه دیگری نشسته اید ناگهان 2 درصد از جمعیت مردم جهان از روی زمین ناپدید میشوند. نه بخاطر حادثه ای طبیعی. نه حمله تروریستی. نه کُشتاری و نه چیز دیگری. فقط فضای خالی از انسانهایی باقی میماند که تا لحظاتی پیش وجود داشتند اما حالا دیگر نیستند. از سلبرتی و رهبران سیاسی گرفته تا رهبران دینی، همسایه شما، پدرتان، فرزندتان. هیچکس دلیل آنرا نمیداند. چگونه خود را با شرایط جدید وفق میدهید؟ به چه آدمی تبدیل خواهید شد؟ حالا 3 سال از آن واقعه Rapture مانند گذشته (در فرهنگ مسیحی اعتقاد بر ایناست که در آخرالزمان گروهی از مردم که معتقد به مسیح هستند ناگهان ناپدید شده و به دیدار خداوند رفته و راهی بهشت میشوند. انسانهای باقی مانده بروی زمین یک سال دچار انواع و اقسام بلایای طبیعی میشوند. پس از یکسال کُفاری که همچنان زنده مانده اند راهی جهنم میگردند. ) مردم شهر "میپل تاون" نیویورک همچنان درگیر آن هستند که بدانند چه بلایی سر عزیزانشان آمده. برخی از آنها خانه و کاشانه خود را رها کرده و به فرقه ای بنام "بازماندگان گناهکار" پیوسته اند. فرقه ای که اعضایش باید روزه سکوت بگیرند، لباسهای سفید بر تن کنند، هنگام حضور در محیط عمومی سیگار بکشند . وظیفه اصلی اعضای گروه یک چیز است: " نظاره کردن مردمانی که عضو گروه نیستند و انتظار برای پایان دنیا! "
با زیرنویس چسبیده
چهار دوست جوان برای تاسیس یک شرکت در بمبئی دهه 90 گرد هم می آیند اما با وجود روشهای غیرعادی آنان اینکار به نظر آسان نمی آید...
سریال از یک فرار شروع می شود فرد جوانی ریشهای خود را می تراشد و یونیفرم مامورین زندان را می پوشد و به راحتی از زندان فوق امنیتی فرار می کند. نام این” فرد نیل کفری” است.