اکنون سال 1995 است، لیا فورمن برای تابستان پیش پدربزرگ و مادربزرگش میرود، جایی که با نسل جدیدی از ...
با زیرنویس چسبیده
یک دختر جوان سعی می کند بفهمد که چگونه به طور مرموزی قدرت آتش زدن همه چیز را با ذهن خود به دست آورده است...
در این سریال تلویزیونی به تلاش های الیزابت هولمز موسس ترانوس پرداخته می شود که پس از ترک دانشگاه و راه اندازی یک شرکت فناوری, صنعت مراقبت های بهداشتی را متحول ساخت .
نسل اول ابرقهرمانان تقریباً یک قرن دنیا را در امان نگه داشته اند. اکنون فرزندان آنها باید در یک درام حماسی که ده ها سال در آن پیمایش می کند و پویایی خانواده ، قدرت و وفاداری را دنبال می کنند ، به ارث خود برسند.
داستان این سریال در مورد جوانی به نام جاش می باشد که زندگی بسیار خسته کننده ای دارد و زمانی که کار نمی کند، زمان زیادی را صرف بازی های ویدئویی می کند. زمانی که تمام دنیا در یک بازی کم آورنده اند و فکر می کنند قابل شکست دادن نیست، او این بازی را شکست می دهد و در آن پیروز می شود. پس از شکست این بازی، افرادی مرموز از آینده ظاهر می شوند. آن ها باعث شده اند تا دنیا را خطری بزرگ تهدید کند و تنها کسی که آن را می تواند نجات دهد، جاش است. جاش با استفاده از سفر در زمان، تیمی حرفه ای برای نجات زمین آماده می کند و داستان سریال آغاز می شود...
با زیرنویس چسبیده
این فیلم داستان مادری بلند پرواز به نام جوآن را روایت میکند که به فرصت شغلی مناسبی را در تلویزیون بدست آورده است. به همین دلیل برای اینکه به محل کارش نزدیک باشد، به همراه سه فرزندش به خانه ای خالی از سکنه و قدیمی که قدمت آن به سال ۱۹۷۶ برمی گردد، نقل مکان میکند. این در حالی است که جوآن از حوادث مخوفی که سالها پیش در این خانه به وقوع پیوسته است بی خبر است و حال خطر بزرگی فرزندانش را تهدید میکند که …
داستان مجموعه حول شخصیتی به نام "کُلت" متمرکز شده است که پس از دوران ورزشی نیمه حرفه ای کوتاه نه چندان موفقی به مزرعه خانوادگی خود در کلرادو برمی گردد و حالا باید به کمک برادرش "جیمسون" تجارت و کسب کار خانوادگیشان را سروسامان بدهند. این در حالیست که پدر خانواده با "کُلت" که در گذشته برای وارد شدن به ورزش فوتبال، آنها را رها کرده است رابطه پیچیده و پر فرازونشیبی دارد...
داستان سریال که بر اساس دوران کودکی کمدین "بیل بور" می باشد، در مورد زندگی خانواده ای از قشر متوسط جامعه در دهه 1970 می باشد.
“موردکای” و “ریگبی” دو دوست وفادار و صمیمی اند که از کودکی با یکدیگر بوده و ماجراجویی های زیادی را پشت سر گذاشتند. یک روز آنها متوجه می شوند که یک شیطان شرور و بدجنس در قالب معلم تنیس به شهر آنها امده است و آنها برای نجات شهر خود و مابقی انسان ها باید با این شیطان مبارزه کنند و او را نابود سارند...