با زیرنویس چسبیده
سه دوست دختر سابق یک حقه باز سریالی بنام «جان تاکر»، تصمیم می گیرند رابطهاش با دختری که جدیدا با او آشنا شده است، به هم بزنند تا بتوانند برای یک بار هم که شده شکستن قلب تاکر را ببینند.
شیری نوجوان به طور اتفاقی از باغ وحش نیویورک به آفریقا منتقل می شود.اینک دوستان او از باغ وحش باید تفاوتهای خود را کنار بگذارند تا به او کمک کرده و به باغ وحش بازگردانند...
سریال جذاب و دوست داشتنی است با دیالوگ های جالب و طنزی.بخش معمایی سریال دارای پیچیدگی زیادی هست و میشه گفت تا اخر سریال تقریبا نمیشه به طور قطعی گفت که قاتل و دلیل قتل چه چیزی است.در کنار این قتل ها و جسدها ! به زیبایی روابط اجنماعی شخصیت ها با یکدیگر به تصویر کشیده شده است طریقه ی برخورد متفاوت افراد با مسائل و مشکلات شخصی و …
داستان در مورد یک پزشک مشهور است که چیزی از روابط اجتماعی نمی داند. او مریض ها را به خاطر پیشرفت دانش پزشکی (خودش) درمان میکند و اصلا به خوب شدن مریض اهمیت نمیدهد...
داستان Deadwood در شهری کوچک در جنوب ایالت داکوتای فعلی در اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی روایت می شود. از سراسر امریکا برای یافتن طلا مهاجران بساری کوچ می کنند که با یافتن طلا یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. این شهر که در ابتدای تاسیس خود بدون هیچ قانونی اداره می شود و همه کاره ان شخصی است به نام “سورنجن” که صاحب بار و فاح شه خانه ای در “ددوود” می باشد که قانون را از طریق خود اجرا می کند. سورنجن با کاریزمایی شبیه بیل قصاب دارو دسته های نیویورکی شاید جذاب ترین شخصیت “ددوود” باشد .شخصیتی بی رحم اتشین مزاج و گاهی شوخ طبع. و این را بگویم که وجود این شخصیت در این سریال کافی است که شما را به دیدن این سریال ترغیب کند...
یک قاتل سریالی وقفه ای در خوشگذرانی یک کلاب در جزیره ای ایجاد می کند، حال کارکنان کلاب باید جرم و جنایت را متوقف کنند...
«استنلي يلناتس» (لابوف)، نوجواني است که يک جفت کفش ورزشي - که معلوم مي شود دزدي است - عملا از آسمان بر سرش فرود مي آيد. قاضي دادگاه نيز «استنلي» را محکوم به اقامتي در اردوگاه گرين ليک مي کند که دارالتأديبي است در دل بيابان...
در این انیمیشن بسیاری از قهرمانان محبوب و دوست داشتنی مانند سوپرمن، بتمن، فانوس سبز، واندر وومن، فلش، اررو، قناری سیاه و...حضور دارند که با کمک یکدیگر وظیفه دارند که از زمین در مقابل بیگانگان محافظت کنند و شهرها را از مجرمان و خلافکاران با کمک یکدیگر پاک سازند...
داستان در مورد روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. ماجرای شاد بودنها و غمگین شدنها، نیازها و تلاشها، موفق شدنها و گاهی هم شکست خوردنها. مادر ۳۲ ساله است و دختری ۱۶ ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند....