مکس پزشک جدید یک کشتی تفریحی لوکس است که در آن تیم پزشکی کوچک اما قدرتمند در بحرانهای پزشکی منحصربهفرد و یکدیگر، کیلومترها دورتر از ساحل حرکت میکنند.
مایکل جکسون: در جستجوی ناکجاآباد در مورد سال های پایانی زندگی وی می باشد که از طریق بادی گاردهای او یعنی بیل ویتفیلد و جاوون به تصویر کشیده شده است...
در دنیایی که انسان ها باید با آسیب هایی که ابرقهرمانان از خود به جا می گذارند کنار بیایند، امیلی لاک (Vanessa Hudgens) روز اول کاری خود را به عنوان مدیر تحقیق و توسعه شرکت امنیت وین (سازمانی زیر نظر شرکت بروس وین که تخصصش پوشش دادن خسارات وارد شده توسط سوپر هیرو ها به مردم عادی در حین مبارزه با جرم می باشد و در حال تولید تسلیحات دفاعی می باشد)، آغاز می کند. با اعتماد به نفسی بالا و پر از ایده های بسیار، امیلی متوجه می شود که انتظاراتش از آنچه مدیر جدیدش (Alan Tudyk) و همکارانش تصور می کنند بسیار فراتر است. پس اوست که باید تیم را برای استفاده از همه پتانسیل خود مدیریت کند و به آن ها بفهماند که برای قهرمان بودن نیاز به قدرت های ماوراء طبیعه نیست.
جیمز بل جوان میلیاردی است که ساکن درهی سیلیکون می باشد و از آن دسته آدم هاییست که بیکار نمی نشیند تا چیزی اتفاق بیافتد. او بیمارستانی تاسیس میکند تا با درمان بیماری های نادر در آنجا، منافع خود را بیشتر از پیش کند. او دکتر والتر والاس، یک جراح بازنشسته با گذشتهای بحث برانگیز را استخدام میکند تا به جمعی از پزشکان و مختصصان آنجا آموزش های لازم را بدهد و...
داستان سریال بر روی گروهی از افراد متمرکز است که تاریخ تولدشان یکی می باشد و به صورت تصادفی زندگیشان در راه های مختلف به هم گره می خورد. جک و ربکا زوج جوانی هستند که در پترزبورگ منتظر به دنیا آمدن سهقلویشان می باشند. کوین بازیگر موفق و خوشتیپ تلویزیون می باشد که از زندگی مجردی خسته شده است. رندال نیز تاجری است که در کودکی پدرش او را در یک ایستگاه آتش نشانی رها کرده بود و اکنون دارای یک همسر و دو دختر است...
دی.جی تنر-فولر یک مادر بیوه و صاحب سه فرزند است. او که از پس تمام کارهای خانه اش بر نمی آید، از خواهرش استفانی و بهترین دوست کیمی درخواست می کند که به کمکش بیایند و با آمدن آن ها ماجراهای جالبی در آن خانه رخ می دهد و...
در جامعه ای که ارزش های آن بر اساس منافع مشترک و یکدست سازی افرادی که در آن زندگی می کنند استوار شده است، مردی از شهر بیکرزفیلد کالیفرنیا جرات می کند تا برخلاف جریان معمول جامعه به دنبال رویاهایش رفته و تبدیل به دلقکی حرفه ای شود. اما پس از ثبت نامی ناموفق در دانشگاه معتبر مخصوص آموزش دلقک ها در پاریس، تنها شغلی که می تواند پیدا کند کار در یک استادیوم محلی گاوبازی است....
سریال به خانواده های «جی پریچت»، دخترش «کلر» و پسرش «مایکل» که همه در لس آنجلس زندگی می کنند می پردازد. «کلر» مادر خانه داری است که همسر «فیل دانفی» است و سه بچه دارد. جی با «گلوریا»، دختر جوان کلمبیایی ازدواج کرده است و به او کمک می کند تا پسر نونهالش را بزرگ کند. «مایکل» و پارتنرش «کامرون تاکر»، کودکی ویتنامی بنام «لیلی»، را به فرزند خواندگی گرفته اند.
«لئونارد» و «شلدون» دو دانشجوی نخبه فیزیک، اما بسیار ضعیف در روابط اجتماعی هستند که با هم زندگی می کنند. ماجرا از جایی شروع می شود که دختری بنام «پنی» همسایه ی آنها می شود، و به آن ها نشان می دهد که چقدر درمورد نحوه ی زندگی در خارج از آزمایشگاه کم می دانند...