آژانس جهانی جاسوسان یعنی سیتادل توسط یک سندیکای جدید بنام مانتیکور نابود شده و تنها دو تن از مامورانش بنامهای میسون و نادیا موفق می شوند جان سالم به در ببرند، اما در این بین حافظه شان را از دست می دهند. 8 سال بعد، یکی از همکاران سابق میسون از او می خواهد تا جلوی مانتیکور که در حال رقم زدن نظم نوینی در جهان می باشد را بگیرد...
داستان در مورد مردی بیمار بنام Ptolemy است که توسط خانواده، دوستانش و حتی خودش فراموش شده است. او ناگهان بدون سرپرست مورد اعتماد خود رها می شود و در آستانه فرو رفتن در یک زوال عقل تنهایی قرار می گیرد. سپس مراقبت از او به نوجوان یتیمی به نام Robyn سپرده می شود. هنگامی که Robyn و Ptolemy درمانی پیدا می کنند که می تواند خاطرات فراموش شده ی Ptolemy را بازگرداند، سفری را به سوی حقایق تکان دهنده در مورد گذشته، حال و آینده آغاز می کنند.
این سریال داستان گروهی را به تصویر میکشد که به عنوان قهرمانان نقابدار به فعالیت میپردازند و شناخته میشوند ، اما طبق یک قانون که توسط سناتور کین تصویب میشود این گروه منحل میشود و عدهای به پلیس ملحق و عدهای هم بازنشسته میشوند. اما در این میان یک نفر از این گروه به طور پنهانی فعالیت خود را ادامه میدهد و…
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...