خانواده یان پشِک پس از مرگ او برای به ارث بردن ثروتش جمع میشوند، اما او با طراحی یک بازی نهایی، آنها را به چالش صلح و کار گروهی میکشد.
مکس، مردی زن باز و دروغگو، با آنا، زنی جوان و زیبا، آشنا میشود. آنا او را با خواهر بزرگترش، جولیا، که روی صندلی چرخدار است، معرفی میکند. با وجود اینکه مکس یک مرد بدبین است، جولیا به او جذب میشود. آنها شروع به ملاقات با یکدیگر میکنند و به زودی متوجه میشوند که عاشق هم هستند...
یک دختر لهستانی با وجود اینکه عاشق یک پسر اوکراینی است، مجبور میشود با مرد بیوه ثروتمندی ازدواج کند. در همان زمان جنگ جهانی دوم آغاز میشود و منطقه را به هرج و مرج میکشاند و...