اوایل دهه 1880 , اهالی شهر "وارلاک" بعد از فرار آخرین کلانتر خود برای مقابله با قانون شکنان تصمیم به استخدام مارشالی میگیرند. به همین خاطر آنان از "کلای بلیزیل" (هنری فاندا) که به داشتن تپانچه های با دسته طلائی مشهور است دعوت میکنند تا مارشال شهر شود.
بیلی جان قاتلی تحت تعقیب توسط جایزه بگیری به نام بن بریگاد دستگیر شده و به شهر سانتا کروز برای اعدام برده می شود.در میانه راه او زنی را از حمله سرخپوستها نجات داده و از دو راهزن برای ادامه سفرش در خواست همراهی و کمک می کند.از طرفی بیلی برادر فرانک در تعقیب آنهاست...
یک سیاستمدار سالخورده تلاش می کند برای آخرین بار در دورانی که تلویزیون نقش مهمی در بازیهای سیاسی ایفا می کند، به عنوان شهردار یکی از شهرهای آمریکا انتخاب شود...
"ادی ویلیس" نویسنده سابق مقاله های ورزشی که روزگار خوبی را نمی گذراند، توسط "نیک بنکو" استخدام می شود تا کشف اخیر او، پدیده ای اهل آرژانتین را به همه معرفی کند و...
"مت دورکس" گله داری بزرگ به یک کارخانه ذوب مس که آبهایش را آلوده می کند حمله کرده و سپس دارائیهایش را بین پسرانش تقسیم می کند.یکی از پسرانش به نام "جو" مسئولیت حمله را پذیرفته و سه سال به زندان فرستاده می شود."مت" بر اثر حمله ای قلبی از دنیا رفته و "جو" تصمیم به انتقام می گیرد...
« فيليپ فرانسيس كوييگ » ( بوگارت ) ، ناخداى تازهى « ناوشكن كين » بلافاصله پس از شروع كار ، تسلطش را بر افرادش اعمال مىكند و رفتارهايى عصبى از خود نشان مىدهد .
"مارسلوس" در زمان مسیح یک تریبون بود. او مسئول گروهی می شود که ماموریت دارند مسیح را به صلیب بکشند. سپس لباس مسیح را به دست می آورد و پس از آن اتفاق دچار کابوسهای وحشتناکی می شود که...