داستان در مورد روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. ماجرای شاد بودنها و غمگین شدنها، نیازها و تلاشها، موفق شدنها و گاهی هم شکست خوردنها. مادر ۳۲ ساله است و دختری ۱۶ ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند....
وقتی دختر جوانی که با مادرش زندگی می کند متوجه می شود که مادرش نیز جادوگر است، باید به مادربزرگ جادوگرش کمک کند تا هالووین تاون را از شر نیروهای شیطانی نجات دهد...
داستانِ این سریال مربوط به پزشک زنی با نام مایکلا کوئین است که نقش آن را جین سیمور بازی میکند. مایکلا پس از گرفتن تحصیلات پزشکی در بوستون به دهکدهای در کلورادو میرود و در آنجا به معالجه بیماران میپردازد در همین حین با خانوادهای صمیمی میشود پس از مدتی مادر آن خانواده بر اثر بیماری در معرض مرگ قرار میگیرد و در اواخر عمرش سه فرزندش را به مایکلا می سپارد تا از آنها مراقبت کند.
فرانک لمبرت و کارول فاستر زوجی با سه فرزند هستند که در جامائیکا با هم ازدواج میکنند. فرزندان آنها از این ازدواج خشمگین هستند و در شهر پورت واشینگتن با چالشهای یک خانواده ترکیبی روبرو میشوند.