مستندی که بصورت اختصاصی به سینمای آمریکا پرداخته و آن را یک گنجینهی ملی برای آمریکا می داند و همچنین می تواند تجربیات و عقاید خود را با سینما به گوش مردم دنیا برساند...
خلافكارى به نام » ديو كانوى « ( فورد ) هر روز يك سيب از » آنى « ( ديويس )، پيرزن فروشنده ى دورگرد و دائم الخمر مى خرد، چون تصور مى كند كه با اين كار خودش را از گزند مافيا در امان نگه مى دارد. تا اين كه دختر » آنى « ( آن مارگرت )، با اين تصور كه مادرش خانمى ثروتمند است، مى خواهد به ديدنش بيايد. حالا » ديو « و عده ى بسيارى دست به دست هم مى دهند تا از » آنى « يك » خانم « بسازند.
همسر دو "سم بورتون"، "ندی"، یک زن سرخ پوست (از نژاد هندی) است. در نتیجه فرزند آنها، "پیسر" دو رگه می شود و مبارزه نژادی بین سرخ پوست ها و سفید پوست ها در خانواده بورتون شروع می شود. "سم" و "ندی" در این بین کشته می شوند. "پیسر" سمت سرخ پوست ها را می گیرد و برادر ناتنی اش "کلینت" سمت سفید پوستان را می گیرد...
« دكتر بنل » ( مكارتى ) پس از سفرى كوتاه ، به شهر كوچك محل زندگىاش بازمى گردد و پيله هاى عظيمى كه موجوداتى انسان نما از آنان خارج مى شوند ، او را متوجه اين نكته مى كند كه « بدل »های فضایی جايگزين انسانهاى واقعى شدهاند...
دو برادر، "بن" و "کلینت"، به دامدارانی که از تگزاس به مونتانا می روند می پیوندند. در راه تگزاس، آنها "نلا" را از دستان سرخپوستان آزاد کرده و او تصمیم می گیرد آنها را همراهی کند. "بن" و "نلا" به هم علاقه مند می شوند اما او به میزانی که "نلا" می خواهد جاه طلب نیست و...
"جو سولیوان" منتظر رهایی از زندان است. او از "ریک" که پنجاه هزار دلار به او بدهکار است درخواست کمک می کند. "ریک" نقشه ای برای فرار او طراحی می کند، اما می داند که او حین فرار دستگیر شده و یا به ضرب گلوله کشته خواهد شد...
"کای توردیک" به "گرنت متیوز" علاقه داشته و به او در تبدیل شدن به نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری کمک می کند.اما وقتی "گرنت" شروع به صحبت کردن به نفع خود می کند، حذب نگران می شود و...
با دوبله فارسی
مردی که متهم به قتل همسرش است، از زندان می گریزد و به اتفاق یک زن دیگر سعی دارد بی گناهی خودش را ثابت کند...
یتیمی که توسط همسایه خود بزرگ شده، توسط کابوس هایی از سختی های دوران کودکی و قتل خانواده خود مورد آزار و اذیت قرار می گیرد...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«جورج بیلی» که در روز کریسمس قصد خودکشی دارد، توسط یک فرشته نجات داده میشود و آن فرشته به او نشان میدهد كه زندگی اطرافیانش بدون وجود بیلی چقدر بی رمق و یكنواخت میشده است. این طوری است كه در همان روز و شب كریسمس، جورج كه بواسطه مشكلات مالی حاصل از ورشكستگی به فكر خودكشی افتاده است، باردیگر به انسانها دل میبندد و به زندگی بر میگردد...