این سریال داستان روابط چند خانم است که در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند و روابط جالبی از قبیل عشق ، دوستی ، دشمنی، همدردی و رقابت بر سر عشق با یکدیگر دارند. راز های زندگی این چند خانم که در همسایگی هم زندگی می کنند و هر کدام داستان زندگی خود را دنبال می کنند که در نهایت به نوعی با یکدیگر در رابطه است .
داستان Deadwood در شهری کوچک در جنوب ایالت داکوتای فعلی در اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی روایت می شود. از سراسر امریکا برای یافتن طلا مهاجران بساری کوچ می کنند که با یافتن طلا یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. این شهر که در ابتدای تاسیس خود بدون هیچ قانونی اداره می شود و همه کاره ان شخصی است به نام “سورنجن” که صاحب بار و فاح شه خانه ای در “ددوود” می باشد که قانون را از طریق خود اجرا می کند. سورنجن با کاریزمایی شبیه بیل قصاب دارو دسته های نیویورکی شاید جذاب ترین شخصیت “ددوود” باشد .شخصیتی بی رحم اتشین مزاج و گاهی شوخ طبع. و این را بگویم که وجود این شخصیت در این سریال کافی است که شما را به دیدن این سریال ترغیب کند...
با زیرنویس چسبیده
تیمی متشکل از افراد حرفه ای و متخصص مسئول تحقیق و بررسی پرونده های جنایی می شوند که در این میان با حوداث و اتفاقات هیجانی و خطرناک مواجه می شوند...
با زیرنویس چسبیده
اکتبر سال ۱۹۶۲٫ یک هواپیمای جاسوسی امریکا در آسمان کوبا به پرواز در می آید و عکس هایی از محل استقرار موشک های دوربرد اتمی اتحاد شوروی در آن کشور می گیرد. به این ترتیب تعارض میان امریکا و شوروی بالا می گیرد و جهان در آستانه ی یک جنگ دیگر قرار می گیرد …
با زیرنویس چسبیده
در طی یک مسابقه فوتبال حرفه ای، «ادی مارتن» ( ادی مارتل ) که ستاره تیم است اعتصاب می کند و مربی تیم «شین فالکو» ( کیانو ریوز ) را به جای بازیکن حرفه ای به زمین می فرستد...
با زیرنویس چسبیده
«توني داماتو» (ال پاچينو), سرمربي تيم موفق «کوسه هاي ميامي» در مسابقات فوتبال امريکايي است, اما صاحب جديد تيم، «کريستينا پانياچي» (دياز) بيش تر به نتيجه ي بازي اهميت مي دهد تا کيفيت آن...
با زیرنویس چسبیده
«ويلسن» (استامپ)، مجرم انگليسي که پس از نه سال حبس آزاد شده، با شنيدن خبر کشته شدن دخترش، «جني» (جرج) در يک تصادف اتومبيل؛ به لس آنجلس مي رود و پي گير ماجرا مي شود.
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه...