لس آنجلس، اندی کانرز در مسابقه ای شرکت می کند که در زمینه استعداد یابی افراد نترس و بیباک فعالیت دارد. اندی عاشق است و نزدیک یک سال است که با لورن نامزد کرده است اما او کمتر به لورن عشق می ورزد و در تختخواب نیز زیاد حرفی برای گفتن ندارد ...
با زیرنویس چسبیده
«اِون» (مایکل سرا)، «ست» (جونا هیل) و «فوگل» سه نوجوان سال آخر دبیرستانی هستند که تنها چند هفته به پایان دوران تحصیلشان باقیمانده اما آنها تاکنون موفق نشده اند رابطه دوستی با دخترهای مدرسه خود برقرار کنند...
ارل (Earl) نام مردی است که در لاتاری مقدار زیادی پول برنده می شود ولی بلیط آن را در یک تصادف از دست می دهد و در بیمارستان به این نتیجه می رسد که بد شانسی او برای کارهایی است که در گذشته انجام داده و تلاش می کند کار های بد خود را جبران کند و از همه کسانی که به آنها آسیب رسانده دلجویی کند و …
سریال جذاب و دوست داشتنی است با دیالوگ های جالب و طنزی.بخش معمایی سریال دارای پیچیدگی زیادی هست و میشه گفت تا اخر سریال تقریبا نمیشه به طور قطعی گفت که قاتل و دلیل قتل چه چیزی است.در کنار این قتل ها و جسدها ! به زیبایی روابط اجنماعی شخصیت ها با یکدیگر به تصویر کشیده شده است طریقه ی برخورد متفاوت افراد با مسائل و مشکلات شخصی و …
این سریال یکی از بهترین سریال های کمدی است که از سال 2005 شروع شده و تا به امروز در حال پخش است، این سریال در سبک سریال Seinfeld می باشد ، البته دیوانه وار تر و خنده دار تر. داستان سریال حول اتفاقات و ماجرا های فوق العاده خنده داری که برای شخصیت های سریال پیش میاد می چرخه. خالق اصلی این مجموعه Rob McElhenney هست که ایده ی شکل گیریه سریال که ابتدا قرار بوده یک فیلم کوتاه باشه درباری این که مردی برای قرض گرفتن شکر از دوستانش، بهشون میگه سرطان داره...
داستان اصلی این مجموعه تلویزیونی پیرامون زندگی چند دانشجوی پزشکی است که برای ادامه تحصیل و کسب تخصص جراحی به بیمارستان Grace شهر سیاتل ایالت واشینگتن آمریکا وارد میشوند. شخصیت اصلی داستان که در ضمن راوی داستان نیز هست، دختری به نام Meredith Grey است. عنوان سریال به تناسب نام این شخصیت انتخاب شده، اگر چه شباهت ظریفی با عنوان کتاب آناتومی گری (منبع مشهور علم آناتومی) دارد…
کارآگاه سابق پلیس آدریان مانک که دچار اختلال و وسواس از قتل همسرش شده و در حال حاضر در مرخصی روانی از اداره پلیس سان فرانسیسکو قرار داره ، توسط دوستان خود و به کمک پرستارش سعی میکنه رئیس سابقشو متقاعد کنه که به او اجازه بده که به اداره پلیس برگرده تا بتونه با استفاده از حافظه قوی و توانایی های شگفت انگیزش پی به ماجرای قتل همسرش ببره و...
«بتي سايزمور» (زلوگر) در رستوران کوچکي در يکي از شهرک هاي کانزاس پيشخدمت است. او براي فرار از زندگي پيش پاافتاده اش، هر روز به دنياي يک مجموعه ي آبکي تلويزيوني و قهرمان اصلي محبوبش، «دکتر ديويد راول» (کينير)، پناه مي برد. وقتي شوهرش در جريان يک معامله ي مواد مخدر به قتل مي رسد، «بتي» مي گريزد و به لس آنجلس مي رود. او که به خود قبولانده پرستار است، سرانجام در شهر فرشته ها (لس آنجلس) با دکتر رؤياهايش ملاقات مي کند.
در این فیلم 3 نسل از یک خانواده برای حضور در یک مراسم تدفین، در شهر کوچک تگزاس کنار هم جمع می شوند و در طول این مدت که با همدیگر هستند شاهد خنده ها، گریه ها، و حقیقت های تلخ زندگی می باشند...