یک مادر پس از یک فاجعه ویرانکننده به دنبال پسر گمشدهاش میگردد، تا در نهایت متوجه شود که خودش فوت کرده و در حال حاضر در دنیایی از روحهای بیآرام محبوس شده است. این داستان در یک دنیای ماوراء طبیعی و مهیب رخ میدهد.
با زیرنویس چسبیده
"نیناکو" به "رن" اعتراف می کند که عاشقش است، اما "رن" دست رد به سینه او می زند، زیرا او یک دوست دختر دارد. آنها با هم عهد می بندند که فقط بعنوان یک دوست کنار هم بمانند. افراد زیادی به "نیناکو" می گویند که دوستش دارند، اما او همه آنها را رد می کند. آیا بخاطر این است که او همچنان دوست دارد با "رن" باشد؟