« پيپ » ( ويجر ) ، در كودكى با « استلا » ( سيمونز ) و « خانم هاويشام » ( هانت ) ، قيم ثروتمند او آشنا مىشود . روزى « پيپ » به يك محكوم فرارى ( كورى ) كمك مىكند و سالها بعد ، در جوانى ( ميلز ) ، ثروتى از يك ناشناس به او مىرسد .
وقتی نیروهای آلمانی وارد پراگ می شوند، "دکتر بوماچ" به انگلستان فرار می کند. دختر او "آنا" موفق به فرار می شود تا به پدرش بپیوندد اما گشتاپو موفق به ربودن هر دوی آنها و بازگشت به برلین می شود...