یک زن جوان که کارگر یک کلاب است، سعی دارد با غرق کردن خودش، خودکشی کند. چند روز قبل از اینکه دست به این کار بزند، با "امی" و "کری" آشنا می شود و همه چیز تغییر می کند. یک شب که به مهمانی می روند، "امی" بر اثر مصرف مواد زیاد، اوردوز می کند. حال پدر "امی" به دنبال گرفتن حق و حقوق فرزندش است...
داستان تا حدی برگفته شده از از همان داستان قدیمی سندباد است اما موضوع اصلی از اینجا شروع میشود که سندباد در حالی که نمیداند در حال مبارزه با پسر ولیعهد است ، او را شکست میدهد و جادوگر کاری میکند که آن پسر کشته شود و ...