فیلم داستان عشق میان هنس و مارگیا می باشد. هنس در یک محیط مذهبی با سختگیری های بسیار رو یک پدر بی رحم، بزرگ شده است. او از خانه فرار میکند و مشغول به تحصیل در رشتهی کشاورزی می شود و پس از به اتمام رسیدن جنگ جهانی دوم در یک روستا مهد کودکی را تاسیس می کند و...
در یک آسانسور ، اتفاقهای نامنظم و عجیبی ، مانند گیر کردن افراد و تقریبا خفگی رخ میدهد ، تا اینکه فلیکس، تکنسین شرکت آسانسور وارد ماجرا میشود...