"جین" یک استاد فلسفه روشن فکر است.نامزد او از خانه رفته و او که نمی خواهد در خانه او بماند دعوت "ناتاشا" را قبول می کند تا در اتاق خواب پدرش "ایگو" که همیشه با دوست دختر جوان خود "ایو" است بماند."ناتاشا" به او داستان یک گردنبند گمشده و شک او به "ایو" را تعریف می کند و...