گابریلا به خانه جدیدی نقل مکان می کند که در آنجا یک ماده معدنی مرموز را کشف می کند که به او اجازه می دهد چشم اندازهای آینده، از جمله مرگ دخترش را ببیند. او که متقاعد شده است آنها واقعی هستند، با یک بازرس همکاری می کند تا سرنوشت اما را تغییر دهد.
دختری عاشق رئیس خود میشود و به خاطر او قانون شکنی میکند. اکنون زمان آن رسیده که این دختر سادهلوح، تقاص پس دهد.
اسپانیا، قرن 17 میلادی. دیگو آلاتریست ( ویگو مورتنسن )، سرباز شجاع و قهرمان، برای پادشاهش مبارزه می کند. بهترین دوست او، بالبوئا در یک دام می افتد، و در حالی که چیزی به پایان عمرش نمانده، پسر بچه اش را به دیگو می سپارد...
مادری پس از پانزده سال بازمی گردد تا دخترش را که با دوست پسر سابق خود ازدواج کرده پیدا کند. آنها تلاش می کنند رابطه از هم گسیخته را بهبود بخشند در حالیکه معشوقی مشترک دارند...