بر روی یک کشتی در اقیانوس اطلس،"برادران مارکس" بازهم کارهای مضحک خود را تکرار کرده و تقریبا همه کسانی که در اطرافشان هستند را آزار می دهند...
"اسپیدی" کارش را از دست داده و روز را با دوست دخترش سپری می کند. او سپس راننده اتوبوس شده و به استادیوم تیم یانکی ها می رود و...